35- در راستای عدم درک احساسات رقیق کرو یا و چنین گفت عشق
باز از در ننه بزرگی وارد میشم: ببین! چشم انتظاری بیفایده است.. انتظار جز عقب انداختن برگشتنش، هیچ کار دیگهای نمیکنه.. رهاش کن! باید رهاش کنی تا برگرده.. اصن مث همین امام زمان خودمون دیگه! ببین! همه منتظرشن، ظهور نمیکنه.. همچین رهاش کنن، خودش میاد!!؛
فک نکنم خیلی کمک به حالش کرده باشم!؛
::
مامان هما چندوقتی نگران حالم بود.. ازاینکه یهو بیهوا شروع نمیکردم واسش رقصیدن دل نگرون شده بود.. هولاهوپ میزنم، حلقه میفته و آهنگی که داره پخش میشه انقد شنگوله که باز شروع میکنم واسش رقصیدن
ذوق زده میخنده و میگه: مادر! خواستگار اومده واست؟؟؟
آره! لای حلقه هولاهوپ بود!؛
::
روزنامه:
خطاب به کروکودیل: یکی بهش زنگ بزنه، بگه هنوز تو فکرشم
کروکودیل خسته: اه! باز این توقع بیجا داره، عن خان !
توضیح صحنه: کروکودیل خسته درحال پرداخت قبوض نجومی
::
پ-ن متمم پ-ن پست قبل: در راستای هووووقهای مکرری که به پ.ن های پست قبلی تعلق گرفت، این مکان بوی ناهنجاری گرفته، لذا از خوانندگان رسمن عذرخواهی به عمل میآید
هیچ کدومتون عشق سرتون نمیشه! اه.. بی احساسای این
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای .. در آبهای.. در.. امروز کروکودیل مشخص نکرده تو کدوم آب شنا کرده، شومام خیلی پاپیچش نشو، خوبیت نداره
وسلام
34- الو! الو! صدا میاد؟ کرو هستم، اینجا داره خط می ده
- خطاب به کروکودیل: هستــــــــــــی خانوم؟ هستی خانووووم؟
- کروکودیل خسته: ..
- خطاب به کروکودیل: مثکه نیسسی خانووم! هستی خانوم!
- توضیح صحنه: کروکودیل ِ خسته در حال جردادن خود جهت رساندن صدایی که ماندگار شد.. بیخ ِ گلوش
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل زیرآبی
- قیمت: به میزان پنج ساعت اینترنت نامحدود
- دستور مصرف: برید حالش و ببرید!
33-صدای کرو را از کره شمالی می شنوید!
اینجا حتی آبدارچی شرکت دیکتاتوره! همون طعم بستنی که خودش صلاح بدونه رو به آدم میده!
همه تلاشم و واسه مثبت فکر کردن میکنم..
نه داد زدنهای رییس سر کارمندهای شرکت و جدی میگیرم؛ نه وقتی میفهمم اینجا جز به ایمیل شرکت، به هیچ جای دیگهی این دنیای بدمسسسب مجازی دسترسی نداریم، شاکی میشم!
حتی وقتی فلش مموری و سیدی با پیغام اکسس دینای مواجه میشن هم سعی میکنم بددل نشم..
سیستم دکمه ریاستارت نداره!
به درک!
کیس از پشت خاموش نمیشه!
به جهنم!
تلفنها خط آزاد ندارن!
به فلانم!
احتمالن ایمیلهام چک میشن!
به بهمانم!
احتمالن تلفنها شنود دارن!
به بیسارم!
.
.
موارد ادامه دارن، جایی دیگه ندارم که حوالهشون کنم!
دندهم نرم! کتاب که میتونم بخونم!
::
مامان هما روبروم نشسته و با لبخند نگام میکنه: مادر! حالا که داری ماشین لوکس میگیری، یه شوهر خوب هم بکن!
اگه لوکس اینه! خدا به خوبش رحم کنه..
(البته که تو خدایی)
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: چشای تو دنیامه.. نگیر ازم چشمات و..
- کروکودیل خسته: خلاف مقررات شرکته، ردشون کن بیان
- توضیح صحنه: کروکودیل خسته در حال جا زدن چشماش
::
پ-ن: بذا تا دلشون میخواد دسترسیهارو محدود کنن.. دسترسی تو به قلبم نامحدوده
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل شنا نکرده بود! دسترسی ها محدود شده بود!
32- در هوایت بی قرارم ای همه صبر کرو
طرف هی قیمت و به بهونهی دندونهای آویزون و سروصورت زخمی کیو میاره پایین.. آخر هم صدتومن و سر خلافی ماشین گرو نگه میداره..
بابا با اطمینان میگه:" جریمهای نداره، کلن سه چهار بار جریمه شده، که همهرم پرداخته، نهایت اگه سه چهار هزار تومن بشه خلافیش!"
من سکوت کردهام و یاد تموم تمرینهای خوشنویسی کتاب فارسی دبستان میفتم که بابا با اطمینان به مدیرمون میگفت: "حدیث همهشو نوشته، میخواین بگین بیاره کتابشو!" و من تا آخر از دلهره اینکه خانوم مدیر بگه برو کتابت و بیار و من جلو بابا شرمنده شم که هیچ کدوم و ننوشتهم و بابا جلو خانوم مدیر شرمنده شه که درمورد دخترش اشتباه کرده، آروم و قرار نداشتم..
بابا با اطمینان میگه:" خلافی ماشین و میارم که این صدتومن هم تکلیفش روشن شه" و من به سیصدو هفتاد و یک هزارتومن جریمهای که روز قبلش استعلام کردهم فکر میکنم و تموم دلهرههایی که دیگه ندارم و نمیخوام داشته باشم..
من کلن شرمندهتم بابا! وجدانم رشد چندانی نداشته...
::
روز پدر؛ بحث سر همسایهی جدید؛
مامان هما: اسم پسره چیه؟
- علی اصغر
- اِ! قربون علی برم الهی! امروز این ِ ِ علیه!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: واای! الهی بیماری بگیرم، هی دکترا بم اصرار کنن و بگم ام آر آی نمی رم، آخه میخوام برات بمیرم..
- کروکودیل خسته: طبق نظریهی روانشناسان بزرگ قرن، شما از عقدههای فروخورده، فروپاشیده، پاشیده، کمبود اعتماد به نفس و نیاز به جلب توجه و غیره رنج میبرید!
- توضیح صحنه: کروکودیل خسته در حال دفع کردن ضربات مشت و لگد طرف!
::
پ-ن: کمدهام و ریختهم بیرون که مرتب کنم، هرجا دست میبرم یه وسیله هست که نشون تورو داره.. دوری و من درگیر آرامش قبل از طوفان مشکوکیام
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای انتظار شنا کرده بود.
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل منتظر
- قیمت: زیاد
- دستور مصرف: توصیه نمیشود!
31- و کماکان در نظر اینان عفاف همان چوب در جایی کردن بود...
پدرم گفت که ای دخت نکو بنیادم ... "زلف برباد مده تا ندهی بربادم"
واسه همچین پدر منحرفی کمال تاسف را دارم.
::
رو صندلی دندونپزشکی دراز کشیده م و به خاطرات دکترها گوش میدم:
"زنه اومده بود واسه تشخیص، فقط یه دندون نیش داشت! گفتم مادر باید بکشیش این و هم.. زد زیرگریه: اگه اینم بکشم دیگه با چی گوشه چادرم و نگه دارم؟!"
::
قبل از بیرون اومدن از دندونپزشکی میرم و تجدید آرایش میکنم.. گیره رو از شالم باز میکنم و شال و شل میکنم.. آخیش!
چادر و تا دم میز حراست شل رو سرم نگه میدارم و رسیده، نرسیده برش میدارم و شروع میکنم به تا کردن.. مسئول حراست وقتی داره نشانه ی عفاف و ازم تحویل میگیره با غضب میگه:" ازینجا که میری بیرون رژت و بزن."
- خب دارم میرم بیرون دیگه!
- بیروون! بیرون از اینجا!
می خندم:" تو خیابون؟"
با صدایی که از عصبانیت میلرزه میگه:" بیرون از اینجا، حالا خیابون، بیابون! هرجایی جز اینجا!"
برخلاف همیشه که من از این عفت زورچپونی شاکی و عصبانیم، امروز اونه که از این بی حیایی! و بی عفتی! من خشمگینه!
خدایا! تو چند درجه لبهای رژ زده رو سرخ میکنی؟؟
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: موهات و افشون کن، بیا باز من و پریشون کن و برو
- کروکودیل خسته: اوهوک! که ببرنم جهندم با گیسام آویزونم کنن؟!
- توضیح صحنه: کروکودیل خسته در حال زدن پوشیه درراستای بالابردن استانداردهای عفاف و حجاب اسلامی
::
پ-ن: عقاید هرشخص به خود وی ارتباط داشته، هرگونه ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر از همین تریبون رد میشود.
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای اجبار شنا کرده بود.
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل آزادی خواه
- قیمت: به میزان صدو نود و هشت ضربه شلاق!
- دستور مصرف: قبلن مخالفین کروکودیل را روشن نمایید!
30- تو بگو مارو زدی، مام همه جا می گیم آره!
حتی پیش میاد بری و یه دور شمسی قمری بزنی که مسیرهای طرح ترافیک و دور بزنی ولی باز وسط دوربینها سردربیاری...
چقد پیش میاد که عزمت و جزم کنی واسه خرید و بعد از ده ساعت گشتن، دست خالی برگردی...
اگه صحبت پیش آمده، بذار از این چیزا پیش بیاد...
نه که بزنه و پیش بیاد که دلت به چیزی خوش باشه و درست ثانیه های آخر که قراره همه چی درست شه، یه گند اساسی زده شه بهش...
یه گند اساسی زده شه بهش...
یه گند اساسی زده میشه بهت...
یه گند اساسی زده میشه به زندگی و روحیه و احساس و همه ی کوفت وزهرمارهای دیگه ت...
انقد پیش میاد...
خیلی پیش میاد...
::
مشکل "این" و "چیز" گفتنهای مامان هما داره خیلی بحرانی میشه.. قسمت بدتر ماجرا، مسری بودنشه.. بدون "این" و "چیز" دیگه نمیتونم سروته یه جمله رو هم بیارم!
کلی مهمون سرزده رفته خونه مامان هما و جز خودش و نوه کوچیکه، هیشکی خونه نیست.. نوه کوچیکه سعی داره از مهمونا پذیرایی کنه و مامان هما هم مسئولیت سرگرم کردنشون و به عهده گرفته:
" رفته بودیم چیز، این شد!"
مهمونها مودبانه منتظر ادامه ی صحبتهای مامان هما و تفسیر چیز و این ان..
تفسیری در کار نیست! خبر همین بود: رفته بودیم چیز، این شد!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: گریه کنم یا نکنم؟ حرف بزنم یا نزنم؟ من از هوای عشق تو، دل بکنم یا نکنم؟
- کروکودیل خسته: همین سست عنصریت ما رو به قا داد!
- توضیح صحنه: کروکودیل خسته در حال پرپر کردن گلای توی باغچه مون، همهش چشاشون به دره!
::
پ-ن: بیا از خیر اسفند دود کردن بگذریم.. پای اسفند که به میون میاد، چشم زندگیمون میترکه!
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای نیلگون محیط کاری شنا کرده بود!
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل متنبه
- قیمت: به میزان کلیهی حقوقهای از دست رفته
- دستور مصرف: قبلن جهت جبران مافات، اضافه کار بایستید.
29- و همانا درنظر اینان عفاف همان چوب در جایی کردن بود..
کافیست قلم به دست گیرم! اما نمیگیرم.. نمیاد! قلم نیــــــمیــــــــااااد! قلم از دستم گریزان.. من به دنبال او روان، اما ناتوان!
رو تخت دراز میکشم و با نوک انگشت سایهم و رو دیوار ترسیم میکنم.. رنگ تازهی دیوار، مداد ِ سیاهم و میطلبه اما حسوحال امروز توان مقابله با خشم احتمالی مامان و نداره.. با نوک انگشت سایهم و رو دیوار ترسیم میکنم، سایه بهم پوزخند میزنه، با نوک انگشت من و رو تخت میکشه.. حسوحالش امروز من و به مبارزه میطلبه.. رو تخت دراز میکشم و چشمهام و از سایه میدزدم!
::
یه شرط به شروط مامانهما ؛علاوه بر خوشگل و قدبلند و پولدار و تحصیل کرده و بور و چشم سبز بودن؛ واسه عروس نمونه شدن اضافه شده.. "رانندگی بلت باشه!"
خاله با صدای بلندی که مامانهما بشنوه میگه:"بلده! تازه! دانشگاه رفته، لیسانس گرفته!"
مامان هما دماغش و جمع میکنه و میگه:" چی؟؟! شوهرکرده، طلاق گرفته؟؟!"
خاله چشمهاش و میده بالا و من به مکالمات احتمالی جاری تو ذهن مامان هما و عروس طلاق گرفته فکر میکنم!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: نام جاوید وطن، صبح امید وطن، جلوه کن در آسمان، همچو مهر جاودان
- کروکودیل خسته: به مولا خفه نشی میام خفه ت می کنم.. مرتیکهی این ِ چیز ِ فلان فلان شده..
- توضیح صحنه: غلامبچهگان مسئوول دروازههای بهشت مشغول حفاظت از عفاف و حجاب کروکودیل خسته
::
پ-ن: دارم تو انجام کارهای احمقانه اما عاشقانه استاد میشم.. بوسیدن عکست و حس کردن لبت شده کار این روزهام.. کار روزهای دوریت..
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل طبق معمول روزهای پیشین در آبهای بیکاری شنا کرده!
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل سرگردان
- قیمت: به میزان یه شغل نون و آبدار
- دستور مصرف: خب کار خوب دیگه! کار توووپ
28- کروکودیل عوض میشه!
::
مامان هما آروم میاد و کنار عروس ِ خاله میشینه.. چند ثانیه با لبخند براندازش میکنه و شروع میکنه به خوندن: "این دست کجه! کی میگه کجه؟.. مادرشوور؛ با من لجه!" عروس خاله میخنده و مامان هما ادامه میده: " مادرشوهرا خوبن، این عروسا بدن! والا! ناخالن!" همه میخندن، خاله از همه بیشتر! بهش میگم:" عروسه خودشا!"؛ با سرزنش نگام میکنه:" خودم میدونم، خودمم عروس بودم خب! واسه همین میگم! عروسا نخالهن!"
دیگه من چی دارم که بگم!
::
قاطی شعرهام میگردم، انگار یه نفر دیگه گفته باشه واسم غریبن.. دوستشون دارم، خیلی بیشتر از شعری که یه نفر دیگه میتونه گفته باشه و من تو دلم بگم کاش مال من بود!
دل ِ ما پوسیده
دو، سه رَج مانده به پایان برسد..
دل ِ من خشکیده
دو، سه قطره کف ِ دل مانده فقط
.
.
.
تو بگو سبز شویم
تو بگو تازه و سرزنده شویم
دل ِ من ریشه دهد..
دو، سه پیچک به اقاقیست فقط!
پ-ن مربوطه: من از دوسه سال پیش می دونستم این دوره چی میطلبه!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: تموم ِ دنیا یک طرف، تو یک طرف عزیزم، عزززیـــــــزم!
- کروکودیل ِ خسته: تموم ِ دنیا یک طرف، توهم همون طرف عزیزم! عزیـــزم!
- توضیح ِصحنه: کروکودیل ِ خسته در حال ِ عوض کردن مسلسلی کانالها
::
پ-ن: ترس ِ غریبی دارم این روزها.. اگه کار ِ خوب پیدا نکنم؟ اگه اونجا درست نشه؟ اگه از همه جا رونده و مونده شم؟ اگه؟ اگه؟ اگه؟ ترس ِ غریب ِ مضحکی دارم این روزها! اگه این روزها نگذرن!
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای راکد شنا کرده بود.
- پیشنهاد: آدامس با طعم ِکروکودیل جلبکی
- قیمت: به میزان مورد نیاز!
- دستور ِ مصرف: (دستور مصرف ندارد)
27- کروکودیل بی دندان مانند شاهزاده ی بی تاج و تخت است!
واسه همینه که میگم، به روزهای باهم بودن هرچی نزدیکتر، تحمل دوری سختتر... مشکل من نیست که بدیهیات شیرینن و تحمل دوریت تلخ!
::
افتادم رو دور دندونپزشکی رفتن.. بدمسسب وقتی شروع شد، تموم شدنش با خداس.. رو صندلی بخش جراحی لثه دراز میکشم و خودم و بغل میکنم.. تپشهای سنگین قلبم پخش میشن تو تنم؛ دستیار میاد و یه کلاه میکشه رو سرم، یه پارچه میندازه رو پیشونیم، یه پارچه رو تنم و حس بد اتاق عمل حمله میکنه بهم.. نفسهای عمیق میکشم.. صدای بابا تو گوشمه، وقتی کوچیک بودم و به دکتر میگفت:" این دختر من خیلی شجاعه! هیچوقت گریه نمیکنه پیش دکتر!" و من ازدست و پازدن میون تلاش برای حفظ آبروی بابا و روندن ترس و نفرت ناشی از بوی مطب و صدای مته و غلبه برگریههام که محتاجشون بودم، به حال ضعف میافتادم.. خودم و بغل میکنم و میشم دختر شجاع بابا که حتی وقتی همراهم نیومده دندونپزشکی، دخترش آبروش و حفظ میکنه.. حملات دکتر به دهنم شروع میشه و خون ِ که سرازیر میشه تو حلقم و صدای دکتر که با خشم میگه:" قورتش نده! میگم قورتش نده!" و من خودم و محکمتر بغل میکنم و دیگه دختر ِ شجاع بابا نیستم! اشک کل صورتم و لرز تموم تنم و میگیره و هی با خودم تکرار میکنم:" تموم شو لعنتی! تمومش کن لعنتی! تموم شو! تمومش کن! لعنتی! لعنتی!"
برای من که از جوونه زدن اولین دندون شیریم تو دندونپزشکی بودم این حس عجیب بود.. انگار داشت بهم تجاوز میشد، بهم توهین میشد، حریم شخصیم تیکه پاره میشد.. حس گندی بود.. دختر شجاع بابا با اشکهای بیاختیارش، آبروی چندین و چند سالهی بابا رو برده بود!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: وه که چه زیبایی، گرم و دلارایی، مثل یه رویاااایییییییی...
- کروکودیل ِ خسته: این و باس واسه کلاغه بوخونی دادا!
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته مشغول خوردن پنیر آمل کاله روی درخت گردوی همساده!
::
پ-ن: گرد و خاک بدی نشسته بود رو بلاگ.. پووووف... چشمام پر خاک شد!
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای گشنگی شنا کرده بود!
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل مجروح!
- قیمت: به میزان یک دست دندان ردیف آسیا!
- دستور ِ مصرف: قبلن دندانها را نصب و قابل استفاده فرمایید!
26- کرو در سال ز ِر مفت مضاعف!
امسال سال من و توست.. بذار هرکی هرچی دلش میخواد بگه..
::
هیچ سیزده به دری دلگیرتر از سیزدهای نیست که افتاده باشه به جمعههای خودبهخود دلگیر! اصولن باباها استعداد زیادی تو دلگیرترتر کردن این جمعههای آلوده به سیزده دارن.. کافیه بذاری تو راه درکردن سیزده، واست "صبح جمعه با شما" بذارن گوش بدی!
::
رفتیم ورامین و سیزده رو درکردیم.. مامان هما نشسته زیر سایه و چشم دوخته به بوتههای گوجهفرنگی.. " یکی بره گوجه بچینه؛ یه نون پنیر سبزی! بخوریم.. چه حالی میده!"
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: اِ! مگه کشکه؟! شمارهت به این راحتی پخشه!
- کروکودیل ِ خسته: کشک؟! نه! رُنده! دیگه دوستان هم محبت دارن، تماس میگیرن!
- توضیح صحنه: کروکودیل خسته در حال نصب شمارهی همراه روی بیلبوردهای بزرگراه
::
پ-ن: بارالها! خودت دیگه می دونی، من زیاد حرف نمی زنم..
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل انقد خوابش میــــاد! تن به آب نزده دیگه
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل خوابالوده
- قیمت: به میزان یک عدد بالش پرقو و باقی مخلفات
- دستور مصرف: قبلن برای کروکودیل گونجیشک لالا رو هم نخونین، خوابیده!
25- کرو بوس بُ-کن ازم!
فرق نمیکنه تو کدوم جاده پا بذارم.. "تمام راهها به تو ختم میشوند"..
::
هیچچیز بیشتر از صحبت ِ ازدواج به مامان هما روحیه نمیده.. هیچچیز هم بیشتر از صحبت درمورد خواستگارهای مردودی ِ خالهها مایهی عذابش نیست!
"مادر! انقد سخت نگیر، مث این خالههات میشیا! خواستگار میومد واسش، چه قیــــافهای میگرفت واسه یارو، نمیشد نیگاش کرد.. همین گیتی خانوم! میخواس واسه پسرش.. حالا پسره طاس بود! خب باشه.. طاس بوده، دزد که نبوده! حالا قدش هم کوتوله بود یهکم! خب چه عیب داره! نه حالا خودش خیلی بلنده.. میگه وانت داره! خب داداش خودت هم وانت داشت! عیب داره؟"
گوشهاش سنگینه! سنگینه و نمیشه خرخرهت و پاره کنی و بگی وانت داشتنش اشکال نداشت! اما پشت ِ وانت دوتا بچه قدو نیم قد هم که داشت!
مامان هماس دیگه! هیچی بیشتر از صحبت ِ ازدواج بهش روحیه نمیده!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: میگم بوس بکن ازم..
- کروکودیل ِ خسته: اسمم سوسنه! نه اعظم!
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته با موهای سبدی درحا....
اقا کات! کات! این چه افتضاحیه؟! جمعش کن آقا! جمع کن!
::
پ-ن: پروفایل هرچی هم زور بزنه، باز جای سیصدوشصت و نمیگیره! یکی این و به جیراسل! بگه!
بازهم پ-ن: هیچکاک دار فانی و وداع گفت.
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل عجب شنایی کرده بود!
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل ِ موشولینا اینا
- قیمت: به میزان بلیط کنسرت ساسی مانکن.. بروبچز اگه خواستن علی پیشتاز!
- دستور مصرف: قبلن تفاوت گوشواره و دخترخاله را به کروکودیل توضیح دهید.
24- مهم هارو می گیرن! بپا کرو!
::
"یوسف آباد، خیابان سی و سوم".. همونقدر که یه آدم وراج میتونه سرت و درد بیاره، سردردآوره! شخصیت های حراف انقدر مخم و با بلند فکر کردنشون جویدند که مغزم گاهی خودش و به خواب زد و چشمام گاهی دزدکی از روی خط ها پریدند..
نمیفهمم چرا "یوسف آباد،..." سه هفته تو لیست ده پرفروش بوده و "نیکولا کوچولو" هیچ جا نبوده! نمی فهمم!
نمی فهمم کی کتاب ِ پرفروشم را خواهم نوشت! نمی فهمم!
::
گزیدهی مکالمات ِهفته:
- نمیدونی خونه رو چند اجاره کرده؟
- خیلی مناسب بوده مثکه.. گفت چقد رهن، ماهی چند هم اجاره!
---
- این 206 ِ خستهم کرده.. میخوام یه LX بگیرم، حالا شاید این و فروختم به خانومم!
- به خانومت بفروشی؟؟!
- آره دیگه! حالا شایدم قسطی ازش گرفتم!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: تورا من چشم درراهم شباهنگام..
- کروکودیل ِ خسته: بیخود بابا! شباهنگام حکمن یه چیایی هم میخوای..
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته در حال زدن پوشیه!
::
پ-ن: روزها عین خر ِ رم کرده می گذرند.. هیشکی هم نیست جلوشون و بگیره!
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای ترسهای ناگهانی از بهار! شنا کرده بود!
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل ِ پیش بهار زده
- قیمت : چند میبری؟
- دستور مصرف: قبلن کلیهی تقویمهای جدید را جر و واجر نمایید.
23- دیشب تو کجا بودی کرو؟ من خواب تورا دیدم!
امریکا رو به یکی سپردم، انگلستان و به یکی دیگه.. قرار شد این دوجا رو تحت کنترل داشته باشیم تا کل دنیا تو مشتمون باشه! عجب لهجهی امریکایی خفنی داشتم! همه رو تو اون کافهی تنگ و تاریک تحت تاثیر قرارداده بودم!
صب دلم واسه اون لهجهی امریکایی بیشتر از دنیاداریم تنگ شده بود!
..Then We can control the world بعله! پ چی!
::
این وقت سال که میشه، کیو قرش میگیره! تقی که به توقی میخوره دیگه روشن نمیشه.. تو اوج ترافیک حکیم، قبل از تونل خاموش شد.. "روشن شو بدمسسسسب!" .. روشن شد... دوقدم جلوتر، باز از حال رفت.. "روشن شو لعنتی!" .. روشن شد... دوقدم جلوتر، دیگه کاملن رفت تو کما! از من اصرار، از کیو انکار! دو تا چراغ گنده پشت سر کیو واسسادن! پلیس اومد کنار ِ ماشین :" به سلامتی خاموش شد دیگه؟".. " بله!" .. "خب بیا پایین".. "باشه" .. "برو عقب بشین" .. "عقب بشینم؟" .. " نه! میخوای تو جلو بشین، من عقب میشینم!" .. رو به مهدیس: "تو کجا پیاده میشی، بشین!"
سرگردون کنار کیو، تو ترافیک حکیم ایستادهم: " کجا میبرینمون؟!" .. " خونهتون! از پلهها هم میبریم بالا، تا دم اتاقت!" .. " چه خوب! حالا جدی کجا میریم؟!" .. "خانوم توقیفه ماشینت! میریم پارکینگ!" .. "ای آقا! چرا؟!"
انقد کیو درب و داغونه که هیچ تعجب نمیکنم یه روز به عنوان یه زبالهی متحرک توقیفش کنن!
پلیسه گفت:" بابا! شوخی کردم! برو عقب بشین! فقط اگه سپر ماشینت دراومد تقصیر ما نیستا! این خودش از الان آویزونه!" میشینه جلو و شروع میکنه هوار زدن:" دستی نداره! دستی نداره!.. ا ِ! داره! چقد پایینه!"
میشینم عقب، راه میافتیم و قاطی شلوغی تونل میشیم.. " دهه! پس سوئیچت کو؟؟ فک کردی میخوام بدزدمش، ورش داشتی؟! نمیگی فرمون قفل کنه، سه تایی مردیم؟!" سوئیچ و میدم بهش.. هنوز راضی نشده.. " ببین! یه پولی بهت میدم، بده این و بشورن!" .. " سرده هوا! واسه همین نشستمش!" .. "چه ربطی داره؟".. " خب آخه کارواش که نمیشه این و برد، از همون دم در همه وامیسسن به خنده! خودم باید بشورمش، هوا سرده، نمیشه! "..
نگفتم بهش که کلن کیو ماخوذ به حیاس! غیر از خودم با هیشکی نمیره حموم!
گفتم:" فک کنم مشکل از کاربراتورش باشه!".. " نمی دونم والا! من کارشناس تصادفاتم، نه مکانیک!" بعد از تونل نگه داشتن:" بفرما! رسیدیم!" .. "ا ِ! خب الان چیکا کنم؟!" .. "نمیدونم دیگه، یهجور روشنش کن" هنوز حرفش تموم نشده روبه همکارش فریاد کشید:" هوشنگی! برو اون اسکول و جمع کن!" .. اسکول یه سمندی بود که در عقب و جلو رو داده بود بالا، تو لاین سرعت واساده بود سیزده در میکرد!
کیو غیرت نشون داد و روشن شد، چپ چپ نگام کرد:" میخواستی مارو بکشونی تا اینجا؟!".. " میترسم باز خاموش شه! برم؟".. "برو! هرچند باز وبال خودمونی! خاموش شد، سوت بزن، ما میاییم! چشمات و ببند، توکل کن به خدا! فقط کسی و نکش سررات!"
اینجور وقتا حس میکنم پلیسهای راهنمایی رانندگی و دوس دارم! مگر اینکه خلافش ثابت شه!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: دیشب تو خواب خواب میدیدم، ایران عروسی کرده.. هرکی با هرکی قهر بوده، رفته روبوسی کرده!
- کروکودیل ِ خسته: نه بابا! حتی بوش با آقا؟؟
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته مصرانه در جستجوی افرادی برای بوسیدن!
::
پ-ن: "دا" رو خوندم.. توصیهش نمیکنم! حرفها به دلم نمیشینن، باهام صادق نبودند..
بازهم پ-ن: چی خیال کردین؟ کاملن ناآرام هم آپ شده تازه!
::
پایان نامه:
- امروز کروکودیل در آبهای مگنتی، فیوزی، کاربراتی شنا کرده بود!
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل روغنی
- قیمت: به میزان یه دست موتور پیاده سوار کردن!
- دستور ِ مصرف: قبلن به کروکودیل وام خرید خودرو بدید! (کاملن جدی!)
22- بیا بوگو که چه کارت کنم، کرو!
جست و خیزهای کودک ِ درونم پرشورتر شدهاند!
::
پشت چراغ قرمزمهدیس میزنه بهم:" اون داره صدات میکنه!"
"اون" یه پسر خوشچهرهی چشم تنگه! با اشاره میپرسه:" اینوری میری؟".. با اشاره جواب میدم:"نه! مستقیم!"
با اشاره میپرسه:" چن سالته؟" با اشاره میپرسم:" چن میاد؟".. لباش و میده پایین، سرش و اینور اونور می کنه و با انگشتهاش نشون میده:" بیست و پنج!".. ابروهام و میدم بالا.. میگه:" بالاتر؟!" با اشاره میگم:" خیلی بالاتر!"
" شماره بدم؟".. "نه!".. "چرا؟" .."زنگ نمیزنم" .. میخنده:" میدم، حفظ کن، پارهش کن!"
فک کنم بو برده دارم رو ارتقای سطح کمی و کیفی حافظهم کار میکنم!
چراغ سبز میشه.. دوست ِ "اون" میپیچه راست، من مستقیم میرم.. نسترن میگه:" اه! حدیـــــــث! دوستش اسپورتج داش!" میگم:" دوستش داش! به "اون" چه!".. " خب دوستش با ما دوست میشد! بعدم وقتی دوستش اسپورتج داره، خودش هم کم کم 206 و داره!" .. مهدیس میگه:" آره دیگه! مث حدیث که پی کی داره و تو هیچی نداری!" بعد رو میکنه به من:" چه با این ماشین قراضهت، ناز هم میکنی!"
همون دیگه! حالا تو هی بیا واسه این بخون: تن آدمی شریف است به جان آدمیت!.. مگه تو کتش میره؟!
::
مامان هما به خواهر کوچیکه توصیهی ایمنی میکنه:" مادر! سوارماشین نشیا! من خودم میترسم سوار شم! والا! اعتبارم نمیشه! میگف نگا کن! یه پیرزنه ماشین سوار شده، بردَش بیابونی، کار ِ بد بش کرده، انداختتش اونجا رفته! پیرزن هم بوده.. از پیرزنام نمیگذرن! فقط خدا اون روز و نیاره کسی زیر دس دشمن بیفته! خدا اون روز و نیاره! دشمن بده!"
خلاصه هوس بیابون به سرتون زد، یه ماشین بگیرین! جواب میده..
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: زیر زیر زیرو رو بشه دنیا من تورو میخوااام..
- کروکودیل ِ خسته: اه! جلف! جم کن دس و پات و بابا!
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته در حال قر دادن های زیرپوستی!
::
پ-ن: هرکی کارهای "سامپه" رو ندیده.. چیزه! (بعدن که دیدین، خودتون جای "چیز" هرچی خواستین واسه اونا که ندیدن بذارین!)
::
پایان نامه:
- امروز کروکودیل در آبهای اقیانوس شنا کرده بود!
- پیشنهاد: آدامس با طعم ِ کروکودیل ِ جهش یافتهی تپل!
- قیمت: به میزان خرید یک دستگاه اسپورتج جیگری
- دستور ِ مصرف: قبلن کروکودیل را پشت فرمان بنشانید.
21- تحریم ِ بهشت توسط کروکودیل ها
میبینی دارم فراموش میشم.. کافیه دو هفته نباشم که دیگه یادی ازم نکنی.. درنهایت من، فراموش میشم.. شک نکن!
::
کِسی نـــــی که از م ِ بُپُرسه چهتِن تو
چه بودِن که لاغرته بودی
همیشَه سرت بِی چه زیرن
چشت بِی چه سرخن
گریخُم نَهُندِن.. گریخُم نَهُندِن.. گریــــخُم نَهـُــــــــــــندِن...*
...
* چندروزه درگیرم با سهیل نفیسی و جنوبی خوندنش و شُبنه تنهاییم و گریستنهای نهانیم...
::
بهش شیرینیهای بقچه پیچ تعارف میکنم..
برمیداره و میپرسه: اسم اینا چیه؟؟
-نمیدونم، باقلوا که نیست!
-خب چیه؟
-بقچه!
ابروهاش و میده بالا: یه چی میپرونیا! حالا نخواستم بگم از یه جات درمیاری!
::
مامان هما نشسته و با غصه زل زده بهم... میدونم به چی فک میکنه؛ خودم قبل از اینکه حرفی بزنه میگم: "نه مامان بزرگ! هیچ خبری نیست، هیشکی هم ازم خواستگاری نکرده!"
میاد کنارم میشینه و با لحنی اغواگر میگه:" فاطمه زهرا از پیامبر پرسید کسی هس که زودتر از من بره بهشت؟؟ پیامبر گف آره! یه زنی هس که یه قدم جلوتر از تو میره بهشت.. فاطمه زهرا ناراحت شد(!) پرسید کیه؟! دید یه زنیه که هرشب قبل از اومدن شوهرش همهچی و واسش آماده میکنه، یه چوب هم میذاره کنار سفره (!).. پرسید این چوب چیه؟ گفت واسه وقتی گذاشتم که میخواد من و بزنه(!) دیگه نگرده، این چوب دم دستش باشه (!!!)... تو هم حواست باشه، شوور کردی خوب شوهرداری کن، بهشت زیر پات باشه!
یه جور که بفهمه شاکیم کرده نگاش میکنم و حوصلهم نمیکشه به زبون اشاره بهش بگم چطور شما تاج سر بابابزرگ بودی، حالا به ما که رسید صرف شوهرداشتن باید چوب هم بخوریم! که من برم جهندم! اما نمیخوام این بهشت چوبلازم و! که این روایتها ساخته و پرداختهی ذهن کیه آخه! چیش واست جذابه که واسه نوهت میکنیش تجربه، درس زندگی، که خودت حساس بودی حتی به بالا چشمت ابروگفتنهای شوهرت، که... پوووف! حتی حوصلهم نکشید تو ذهنم باهاش بحث کنم.. فقط نگاش کردم و با لبخند از سرآشتیش، من هم لبخند زدم...
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی...
- کروکودیل ِ خسته: دهن لقتر از باد پیدا نکردی واسه درددل؟!
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته در حال راز و نیاز با آتش!
::
پ-ن: من از پذیرفتن هرگونه مسئولیتی درخصوص درست یا غلط نقل شدن ترانههای جنوبی که در بالا آمده، معذورم.. گفته باشم!
::
پایان نامه:
- امروز کروکودیل در آبهای باور میکنی خودش هم نمیدونه چی؟ شنا کرده بود؟ اصن شنا کرده بود؟؟
20- کروکودیل ِ بزغالهی گوساله!
بیا و من و شرمنده کن و نشون بده این آدمی که من فکر میکنم نیستی!
بیا و متاسفتر و پشیمونم کن!
::
اینروزها همه بیحال و حوصلهان، منم مثل همه
اینروزها همه اتفاقها بدن، عاشورا هم مثل همه
اینروزها همه حرفها مفتن، خطبهها هم مثل همه
اینروزها همه ...
همه...
همه...
همهمهها هم مثل همه...
::
کل مغزم و زیرو رو میکنم شاید چیزی پیدا کنم که بخندونتم.. که بخندونمتون.. بدمسسب راه نمیده!
::
صفحهی جیمیلم همهش میگه تهران برفیه.. تهران بارونیه.. من موندهم این آفتابی که صاف میتابه تو تخم چشمام مال کدوم شهره!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: دوتا حیروون من و تو.. تو خیابون من و تو..
- کروکودیل ِ خسته: بپوشون اون صورت ایکبیریت و...
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته درحال پوشیدن جلیقه ی ضدگلوله
::
پ-ن: من یه چیزی فهمیدم، صنفی که توش کار میکنی میتونه عین خانواده و توارث رو رفتارت اثر بذاره!
بارالها! مارا از شر رفتارهای بیمهای درامان بدار! آمین!
::
پایان نامه:
- امروز کروکودیل در آبهای این! شنا کرده بود.
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل ِ فلان فلان شده
- قیمت: به میزان سه چارتا فحش آبنکشیده و چارپنج تا آبکشیده
- دستور ِ مصرف: قبلن حوالهی چک و لگدها را برای کروکودیل ارسال فرمایید.
19- کروکودیل ها هم می تونن بپزن؟؟
کی فکرش و میکرد من یه روز آشپزی کنم؟! کی فکرش و میکرد من یه روز با عشق آشپزی کنم؟.. دیگه دارم ایمان میارم که هرکار بخوای میتونی بکنی..
::
خسته و کوفته از سرکار میرم خونه مامانهما، لم میدم به دیوار آشپزخونه و به حرفهای خالهها گوش میدم؛ مامانهما بیهوا میاد جلوم وامیسه و میگه: " چیه؟؟ اومدی بهم بگی واست خواستگار اومده؟؟"
چند ثانیه طول میکشه درک کنم چی داره میگه! چشمام و گرد میکنم و میگم:" قیافهم شبیه خواستگاراومدههاس؟؟"
بدون اینکه بشنوه چی میگم یا اصلن اهمیتی بده که دارم حرف میزنم با عصبانیت ادامه میده:" یه بار شد بیای بگی خواستگار اومده.. میخوام شوور کنم؟؟!".. آه کشون راهش و میگیره و میره:" محرم هم که اومد.." میزنه زیر آواز:" محرم آمد و عیدم عزا شد..." و من نگاش میکنم که دور میشه و غصهم میشه که چرا "بادابادا مبارک بادا" رو با کلی "بادابادا"ی اضافی و ضرب گرفتن رو تمبک خیالیش نمیخونه..
::
به هیچکس توصیه نمیکنم با خواهرش یه جا کار کنه.. کلن توصیه میکنم با فک و فامیلتون یهجا کار نکنین.. اصن توصیه میکنم کار نکنین!
::
جک جونورای بلاگم کم بود، بابا یه مرغ مینا هم گرفت که دیگه جمع *اوذار و اباشر جمع شه!
* اوذار و اباشر در فرهنگ عامیانهی خاله به معنی اراذل و اوباش میباشد؛ لازم به ذکراست نام کیوشاد نیز بعد از رد شدن از کارگاه زبانشناسی خاله از پورشاد به کیوشاد تبدیل شده است!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: میخوااام برسوننننمت...
- کروکودیل ِ خسته: به قیافهت که نمیاد این کاره باشی!
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته درحال سوار شدن ترک ِ موتور گازی!
::
پ-ن: امروز فهمیدم ناهار و شام و شاید بشه ایستاده خورد، اما اصلن عاقلانه نیست صبحونهای که همراه با مرباس و غیر از نشسته، به صورت دیگهای خورد! مانتو،شال، شلوار و کفشم طعم مربای آلبالو دارن!
::
پایان نامه:
- امروز کروکودیل در آبهای مربایی شنا کرده بود.
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل ِ نوچ
- قیمت: به میزان حمام آب گرم!
- دستور مصرف: قبلن کروکودیل را بنشانید..
18- کروکودیل در جلد قورباغه..
::
تو سیصدوشصت یه بازی اعتراف راه افتاده بود.. چه حرفا که نزدیم.. چه اعترافها که نکردیم.. چه پردهها که کنار نرفت.. چه آبها که نریخت.. چه کوزهها که نشکست..
میخوام اعتراف کنم: من متناقضترین موجود بیثبات و مردد دنیام که از تغییر میترسه اما دیگه خسته شده.. مصممه ترسش و دور بریزه.. نه به خاطر تو.. که دیگه به خاطر هیچکس حاضر نیست تغییر کنه.. به خاطر خودش.. به خاطر تموم خستهگیهایی که اینهمه سال رو دوشش هوار شده.. به خاطر چشمهای نمناک کودک درونش..
::
یه سری حرفهارو بهتره هیچوقت نزنی.. یه سری حرفهارو بهتره هیچوقت نشنوی.. یه سری حرفهارو وقتی میزنی بعدش میره رو اعصابت.. هی خط میکشه.. هی خط میکشه.. هی خط میکشه اعصابتو..
یه سری حرفهارو وقتی میشنوی بعدش سنگینی میکنه رو دلت.. هی میسوزونه.. هی میسوزونه.. هی میسوزونه دلتو وجودتو..
یه سری حرفهارو نمیزنم.. بذار یه سری حرفهارو نشنوم..
::
بعد از مدتها با یکی از دوستام رفتم بیرون.. شب آروم به سمت کیو میریم و یه دووی درب و داغون کنارمون ورور میکنه، سوییچ و درمیارم و یکیشون میگه:" آها! میخوای بگی ماشین داری!"
جلوتر میرم، یکی دیگهشون میگه:" الان میره اون شاسی بلنده رو سوار میشه!"..
البته که کیو هم میتونست شاسی بلند باشه اما جهش ژنتیکی این نعمت و ازش گرفت!
میرم سمت کیو.. اونیکی داد میزنه:" نگو این پیکی مال توس که تا ته خیابون بلند میخندم.."
سوییچ و میندازم به در و صدای قهقهی سه تاشون میره هوا.. تا ته خیابون صداشون مییاد..
من سرخ میشم.. کیو لبخند میزنه! واسه شادی دل همین جوونهاس که نه عوضش میکنم، نه میشورمش!!!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: تورو هیچوقت گم نکردم، تورو هیچجا جا نذاشتم..
- کروکودیل ِ خسته: نه بابا! هنر کردی..
- توضیح صحنه: کروکودیل ِ خسته درحال سه قفله کردن بند و زنجیرها!
::
پ-ن: دنیای کوچیکی شده.. قاطی اینهمه آدم و کروکودیل و کرگدن، یهو میبینی با یکی مثل شاخ هم دبستانی بودی!! از کجا معلوم آدامس هایی که زیر نیمکت میچسبیدن کار خودش نبودهن..
::
پایان نامه:
- امروز کروکودیل در آبهای غلطان شنا کرده بود.
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل نمک سود
- قیمت: هرچی مرامته
- دستور مصرف: قبلن قورباغههارا از مرداب برانید!!
17- کروکودیل ها هاشور که میخورن خوشگلتر میشن..
فکرم شدیدن درگیرته و این روزها هی فیلم میبینم.. هی فیلم میبینم.. هی فیلم میبینم..
فکرم که درگیرته حضورت حیوحاضر تومغزم رژه میره.. رژه میره.. رژه میره و حتی یک ثانیه هم از رفتن نمیمونه..
تو مغزم که رژه میری وجودت مثل شابلون ته ِ ذهنم لونه میکنه.. لونه میکنه.. لونه میکنه و من هرشخصیتی و که میبینم از روی شابلون وجودت رد میکنم..
شخصیتهارو که از روی شابلون وجودت رد می کنم، نقاط اشتراکتون و هاشور میزنم.. هاشور میزنم.. هاشور میزنم..
نقاط اشتراکتون و که هاشور میزنم، تو پررنگتر میشی.. پررنگتر میشی.. پررنگتر میشی..
پررنگتر که میشی، میشی پررنگترین و خوشرنگترین شخصیت زندگی پر از تناقض من..
::
صبحها مغزم نیمهخوابه.. باید دوسه ساعتی از بیدارشدنم بگذره تا کاملن بیدار شه، بهترین زمان واسه سرکیسه کردنم همین موقعست.. دم در شرکت یه یارویی که از حالت نیمهمست، نیمههوشیارم پی به موضوع برده صدام میزنه و قبل اینکه به این درک برسم که باید فرار کنم اون نصف داستان دختربچهی یازده سالش و که الان تو بیمارستانه و اون پول کمتر از میزان موردنیاز همراهشه و یه مسیحی معتقده که الان از شرمندگی درحال مرگه اما جبرزمان اون و به این مرحله رسونده که از مردم واسه دوهزارتومنی که کم داره کمک بخواد و به مریم مقدس سوگند میخوره که تا دوساعت دیگه پولم و پس آورده باشه و حتی حاضره دستبند طلاش و گرو بذاره تا من خیالم راحت شه و .. من با همون مغز نیمههوشیارم به این فکر میکنم که کی واسه دوهزارتومن دستبند کارتیهی تورو گرو میگیره؛ که باید بگیره تا تو آدم شی؛.. که نیمهی بیدار مغزم با کلمهی مسیحی و مریم مقدس درگیره.. که مسیحیهارو انقد درست میدونه که هی دلش میخواد فکر کنه اگه تو واقعن مسیحی هستی پس دروغ نمیگی، پس من این امید بیهودهرو به خودم میدم که تو دوساعت دیگه پول من و برمیگردونی با اینکه حتی نپرسیدی من تو کدوم واحد این ساختمون بیستوچهار واحدی کوفتی کار میکنم.. که این هم رو تمام خرشدنهای دیگهام.. دست میکنم تو کیفم و تنها کمکی که قسمت بیدار مغزم میکنه اینه که بره سمت هزارتومنی بهجای دوتومنی و من به اندازهی هزارتومن خودم و گول میزنم و بعد از دوساعت مغزم اونقد بیدار شده که بدونم هیچ مریم مقدسی اون مردک و واسه هزارتومن برنمیگردونه دم ساختمون شرکت...
::
سایمون به صدا دراومده! روی صخرهش میره، گردنش و بالا میکشه و ناله میکنه.. به نظرمیاد لاکپشتها بعد از گذروندن یه دوره افسردگی، زبون وا میکنن!! منتظر حرف زدن هیچکاکم!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: مهین دخت؟! آذر؟! مهوش؟! پریوش؟؟! شوور کرد؟؟
- کروکودیل خسته: دمش گرم! تو این بازار کساد..
- توضیح صحنه: کروکودیل خسته درحال چاپ آگهی ازدواج در نشریات پرتیراژ!!
::
پ-ن: انقد کاملن ناآرام.. کاملن ناآرام می کنم که لج کنین دیگه ازش بازدید نکنین!!
بازهم پ-ن: عبدلله سرایدار ساختمون وقتی کیو رو پارک کردم با دلخوری نگاش کرد و گفت:" عوض کن این ماشینو!" سریع حرف و عوض کردم مبادا کیو بشنوه و باز پنچر شه!!
::
پایان نامه:
- امروز کروکودیل در آبهای درگیری شنا کرده بود.
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل درگیر
- قیمت: به میزان دو هزارتومان خر شدن
- دستور مصرف: قبلن کروکودیل را هاشور بزنید.