29- و همانا درنظر اینان عفاف همان چوب در جایی کردن بود..

کافیست قلم به دست گیرم! اما نمی‏گیرم.. نمیاد! قلم نیــــــمیــــــــااااد! قلم از دستم گریزان.. من به دنبال او روان، اما ناتوان!

رو تخت دراز می‏کشم و با نوک انگشت سایه‏م و رو دیوار ترسیم می‏کنم.. رنگ تازه‏ی دیوار، مداد ِ سیاهم و می‏طلبه اما حس‏وحال امروز توان مقابله با خشم احتمالی مامان و نداره.. با نوک انگشت سایه‏م و رو دیوار ترسیم می‏کنم، سایه بهم پوزخند می‏زنه، با نوک انگشت من و رو تخت می‏کشه.. حس‏وحالش امروز من و به مبارزه می‏طلبه.. رو تخت دراز می‏کشم و چشمهام و از سایه می‏دزدم!

::

یه شرط به شروط مامان‏هما ؛علاوه بر خوشگل و قدبلند و پولدار و تحصیل کرده و بور و چشم سبز بودن؛ واسه عروس نمونه شدن اضافه شده.. "رانندگی بلت باشه!"
خاله با صدای بلندی که مامان‏هما بشنوه می‏گه:"بلده! تازه! دانشگاه رفته، لیسانس گرفته!"
مامان هما دماغش و جمع می‏کنه و می‏گه:" چی؟؟! شوهرکرده، طلاق گرفته؟؟!"
خاله چشمهاش و می‏ده بالا و من به مکالمات احتمالی جاری تو ذهن مامان هما و عروس طلاق گرفته فکر می‏کنم!

::

روزنامه:

  • خطاب به کروکودیل: نام جاوید وطن، صبح امید وطن، جلوه کن در آسمان، همچو مهر جاودان
  • کروکودیل خسته: به مولا خفه نشی میام خفه ت می کنم.. مرتیکه‏ی این ِ چیز ِ فلان فلان شده..
  • توضیح صحنه: غلامبچه‏گان مسئوول دروازه‏های بهشت مشغول حفاظت از عفاف و حجاب کروکودیل خسته


::

پ-ن: دارم تو انجام کارهای احمقانه اما عاشقانه استاد می‏شم.. بوسیدن عکست و حس کردن لبت شده کار این روزهام.. کار روزهای دوریت..

::

پایان نامه:

امروز کروکودیل طبق معمول روزهای پیشین در آبهای بیکاری شنا کرده!

  • پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل سرگردان
  • قیمت: به میزان یه شغل نون و آبدار
  • دستور مصرف: خب کار خوب دیگه! کار توووپ



20 کروکامنت:

راحله گفت...

عاششششق کارای احمقانه ی عاشقانه ام

راحله گفت...

رژ لبت هم موند رو عکسه؟

م. گفت...

ایولللل بابا شرمنده کردی حدیث ! میگفتی اسفندی، گوسفندی چیزی میووردیم میخواستی آپ کنی

اردیبهشتی ته نشین شده گفت...

همهۀ جان و تنم، وطنم،وطنم،وطنم،وطنم

این کارهای عاشقانهِ روزهای دوری میشه خاطراتی که سالهای بعد باعث هری ریختن دلت میشه.(چشمک)

نویسنده مهمان گفت...

بابا استاد
بابا استاد
با با استاد

.......

@راحله
آبجیمون رج لب نمی زنه آبجی.
کسی حق نداره کامنت راحله رو بخونه.
شیر فهم شد؟

ناشناس گفت...

من از احمقانه بودن نمی ترسم
و اگر ترسی هست
از دلیست که نمی داند
چراغش را کجا خاموش کند
وقتی از دل تاریک ِ خود بیرون می آید

-----------------
مواظب ِ عکسهایم باش که به هوای حماقتی عاشقانه خوشند

امیر

عالیه گفت...

عروس نمونه می خواین انتخاب کنین؟؟ وایسین من عروس شم، بعد منو انتخاب کنین:دی البته من خصوصیات منحصر به فرد خودمو دارم!

مستفا گفت...

رسیدن بخیر
چرا اینقده خسته ای تو؟

راحله گفت...

@ مهندس پنگول
شوما غیبتت طولانی شده برو با ولیت بیا

ولی گفت...

الاهی ! من فکر کردم خبری ازت نیست ماه عسل رفتی مکه ، آخه جدیدن مد شده ماه عسل میرن مکه ، ماه رمضون میرن تایلند .

Unknown گفت...

آخه چه نازی تو خانم بوس بوس

سوگلی ف شاگرد تازه عروس کلاس گفت...

خانوم ینی چی آخه قلم دس گرفتنت نمیاد؟

منم قلم در دست گرفتنم نمیومد

ولی قلم در دست گرفتم و کلی امضا زدم

تازشم تو اون هیری ویری رضا امضای منو مخسره می کرد

راحله گفت...

امضات چه شکلیه مگه؟

سوگلي امضا خوشگله گفت...

امضام خوبه ولي اون موقع چون چادر رئو كله ام بود و داشتم خفه ميشدم الكني ميزدم كه زودتر تموم شه

masoud گفت...

قشنگ ملومه حوصله نوشتن نداشتیااا

وحیده گفت...

man asheghe in adathaye ahmaghaneham . . . delam barat tangideh bood... shagerde avale kelasam ke doomad shodo raft ghati morghha

شاگرد تو همه چیز اول کلاس گفت...

استاد نشو،استاد نشو
همون معلم بمون

یاسمن.الف گفت...

آدامس ها ی یک کروکدیل سرگردان

مصطفی موسوی گفت...

با ما باش ... یکی از ته مینی بوس میگفت

فقط باش، یکی از دو تا صندلی جلوتر دلش اینو میخواد، بودن

Iranian idiot گفت...

اين روزها، قلم ها التماس مي كنند، حال كه نويسنده ها به كيبورد پناه مي برند!

ارسال یک نظر