5- عوضی خودتی کرو!

دیروز هم مث همه ی وقتایی که احساس کسالت می کنم راهم و سمت "پنجره" کج کردم... من دلم یه کتاب فروشی مث پنجره نمی خواد، من دلم یه کافه می خواد که تلفیقی از همه ی چیزایی که دوست دارم باشه، یکیشون پنجره..

دیروز هم مث همه ی وقتایی که می رم پنجره نتونستم دست خالی بیام بیرون... من دلم یه کتاب فروشی مث پنجره نمی خواد، من دلم یه کافه می خواد که پر از چیزایی که دوست دارم باشه، یکیشون همه ی کتاب های دنیا..


::


یه بار یاسی تو مینی مالیده گفته بود:


"بچه ها به جای سورسوره ، روی پوشک سور می خورند؟
بچه ها به جای عروسک ، پوشک بغل می کنند؟
بچه ها به جای خواب شکلات ، خواب پوشک می بینند؟
بچه ها را هم وارد دنیای آدم بزرگ ها کرده اند ...!"


من خودم دیدم بچه ای و که هربار باباش پوشک و می ذاشت تو قفسه ها، اون با سماجت یه بسته ی دیگه پوشک برمیداشت و می نداخت
تو چرخ خرید... بچه ها گاهی بزرگ ترهارو می کنن درگیر ِ دنیای بچه ها...


::


حرفهای خوبم نمیاد... بیا حرف های چرند بزنیم:


کروکودیل سیری چند؟؟


در مغز ِ شما به جای فکر، شیر و عسل جاریست یا واگنی پر از مسافران ِ غرغرو؟


دلم هوای زمستان کرده! پنجره ای رو به باغ ِ برف آلود، لیوان ِ چای داغ و رنج های ورتر جوان!!


بهتر است خودمان باشیم یا نقاب ِ بهترمان به صورتمان باشد؟ شاید خودم شدم...


::


دیروز هم مث همه ی وقتایی که احساس کسالت می کنم نازک خاطر شدم... من دلم خیال ِ نازک ِ پروانه نمی خواد، من دلم یه کروکودیل می خواد که تلفیقی از پوست ِ خشن و زمخته با دندون های تیز ِ برنده، یکیشون دندون ِ آسیا..


::


روزنامه:




  • خطاب به کروکودیل: یکی اون گوشی و برداره...
  • کروکودیل ِ خسته: گوشی و بردار تا صدات، یه ذره آرومم کنه...


::


پ-ن: من اینطور استدلال می کنم که اونا باید دندونای "آسیاب" باشن، نه "آسیا"، نکنه اینم از صدقه سر ِ تنبلی ِ ایرانیاس!!


بازهم پ-ن: من تو این نوشته ها، ردپای کروکودیل و نمی بینم! شما چطور؟؟


::


پایان نامه:

  • امروز کروکودیل در آبهای ِ اشتباهی شنا کرده بود!
  • پیشنهاد: آدامس با طعم ِ کروکودیل ِ عوضی!
  • قیمت: یه افطاری ِ دبش تو فرحزاد..
  • دستور ِ مصرف: از خوردن ِ سحری، پرهیز نکنید! ما می کنیم، بسه...

4- هی کرو! جلورو بپا!

تا حالا شده تو اوج ِ اوج ِ حس ِ یه کروکودیل ِ مقبول و همه چی تموم بودن، بفهمی زکی! هیچ همچین خبرایی نیست؟؟

من انقد شده...............

توجه:


(مطالب پایین، هیچ ربطی به خطوط ِ بالا ندارند!)


::




پنجشنبه از سرِ صبش خوب بود، از سر ِ صبش تا دم ِ غروبش که نه من فهمیدم کی ماشین جلویی زد رو ترمز، نه کیوشاد! نه من ترمز کردم، نه کیوشاد! هم من با دهن رفتم تو فرمون، هم کیوشاد با دهن تو صندوق جلویی!

هم من دندونام سالم موند، هم پک و پوز کیوشاد ریخت به هم! من با خودخواهی تمام به دندونام که هنوز تو دهنم بودن دست می کشیدم و بدون دلسوزی به دندونای آویزون ِ کیوشاد و آب ِ زردی که شرو شر از زیرش می رفت زل زده بودم..

پراید اولی که بی هوا زده بود رو ترمز، نه نگران ِ راننده ی درمونده ی وسطی بود که از پشت و جلو خورده بود، نه چندان درگیر ِ اومدن یا نیومدن ِ پلیس... آب ِ خنک واسم می اورد و اصرار داشت مشکلات ِ احتمالی ِ پیش اومده و هزینه های تقریبیش و حدس بزنه و من فک می کردم، نه بابا! انگار هنوز آدم های خوب پیدا می شن؛ گرچه، عینک آفتابیش واسم شک برانگیز بود..



کیوشاد اون روز در بهترین حالت ِ ممکن قرار داشت، با گردو غبار ِ جمع شده روی موتورش می شد یه قلعه ی شنی ساخت، گرچه واسه اون آقاهه هیچ جالب نیومد و من هم بهش نگفتم کیو اگه موتورش تمیز باشه، راه ِ خونه رو گم می کنه!



واسه آقاهه عجیب بود که نه تیپ ِ من به موتور ِ کیوشاد می خوره، نه نگرانیم از تخمین هزینه های احتمالی به تیپم! و من فک می کردم مگه دندونای سفید و مرتب ِ خودش به اون شلوار ِ قهوه ای ِ راه راهش می خوره؟! یا استرس ِ تو صداش به عینک آفتابیش و پیشنهاد ِ آب ِ خنکش به درخواست ِ شماره تلفن؟؟
اما عجیب خورد شدن عینک آفتابی تو صورتش می تونست با وقاحتش همخونی داشته باشه وقتی دید رسیدن ِ به قول ِ خودش "دوستم" بود که آرامش و اورد، نه اون لیوان ِ آب ِ خنکش و باز گفت:"شماره تو می دی؟!!"

::

به زودی ستاد ِ مبارزه با رانندگانی که به خانوم هایی که موتور ماشینشون و کثافت گرفته، آب خنک تعارف می کنن، تشکیل خواهد شد!
با ما باشید...

::

روزنامه:


  • خطاب به کروکودیل: ای جوان! ای هلو!
  • کروکودیل ِ خسته: بگیری سرطان ِ گلو!
  • توضیح ِ صحنه: کروکودیل در مایع ِ لزج ِ سبزی که عق زده، فرار و فرو می رود!

::

پ-ن: یکی از بچه ها می گفت هرروز بلاگم و رفرش می کنه، شاید مطلب جدید پست شده باشه!
من هم همینطور!... به انتظار ِ معجزه!

::


پایان نامه:

  • امروز کروکودیل ِ در آبهای یک رادیاتور ِ سوراخ شنا کرده بود!
  • پیشنهاد: آدامس با طعم ِ کروکودیل ِ متضرر!
  • قیمت : به میزان ِ تعویض و تعمیر و نصب ِ یک عدد رادیاتور نو!
  • دستور ِ مصرف: قبلن چراغ های ترمز ِ خود را چک کنید!


3- به کروکودیل هم می گن آدم؟؟

وقتی پشت فرمونم، از دست عابرای پیاده حرص می خورم؛ همیشه خیابون هارو با پارک اشتباه می گیرن!
وقتی پیاده ام، از دست راننده ها حرص می خورم؛ همیشه خیابون هارو با پیست رالی و شهربازی اشتباه می گیرن!
اصولن با هیچ کدومشون آبم تو یه جوب نمی ره؛ حتی با راننده ها، وقتی پشت فرمونم و حتی با عابرای پیاده، وقتی پیاده ام.

::

تاحالا یه مارمولک بهت زل زده؟؟ لطف عجیبی تو چشماش و مهر غریبی تو نگاهشه! شاید واسه شباهت مینیاتوریش به کروکودیل هاست. هرچی که هست، بسی زیباست!

::

هنوز نتونسته ام تشخیص بدم منشی شرکت تو چه گروهی قرار می گیره، چیزی که مطمئنم، تو دسته ی کروکودیلها و خرس ها و کلاغ ها و پشه ها نیست! حتی یه اردک ِ معمولی هم نیست!

همه ش به این فکر می کنم که من اگه جای همکارم بودم و یکی زنگ می زد و می گفت:"با مهندس فلانی کار دارم" و منشی شرکت با پوزخند می گفت:" بهتون گفتن مهندسن؟؟" با چه وسیله ای احیانن می رفتم تو شیکم یا شاید دماغش؟!!
وای به من اگه جدی جدی هم مهندس بودم! این مهندس ِ طفلک ما فقط به منشی تذکر داد که "باهات شوخی ندارم، این چه طرز حرف زدن جلو مشتریه!" و منشی نفهمیدم با چه وسیله ای احیانن رفت تو شیکم یا شاید دماغش!!!

فک کنم همکار ِ مهندسمون تو بخش ریکاوری باشه! واسه سلامت اعصابش دعا کنید.

::

روزنامه:


  • خطاب به کروکودیل: گل پری جون؟!
  • کروکودیل ِ خسته: بله؟!
  • توضیح ِ صحنه: کروکودیل در حال ِ صاف کردن ِ چین ِ دامن چین چین ِ پیچازیش!

::

پ-ن:" خدا انقد بزرگه که هم وکیل من باشه، هم وکیل تو!". اصولن دم ِ هرچی خداست، گرم!

::

پایان نامه:

  • امروز کروکودیل در آبهای سرخوشی شنا کرده بود!
  • پیشنهاد: آدامس با طعم ِ کروکودیل ِ شنگول!
  • قیمت: معاوضه با یک بطر آبجو بدون الکل ِ صفر درصد!!
  • دستور ِ مصرف: قبلن کروکودیل را مهنننس خطاب کنید.

2- کروکودیل با گوجه سوخاری

سه بار بگو:" اگه همه از تغییر می ترسن، به توچه! تو که همه نیستی، تو بیجا می کنی از تغییر بترسی!"
بعدش هم سی و سه بار از روش بنویس، خوش خط هم بنویس، هرخط ناخوانا رو باید سه بار اضافه تر بنویسی.
از اونجا که کروکودیلا از تغییر نمی ترسن و هرلحظه که اراده کنن ( که البته کم پیش میاد ) از این مرداب، می کشن می رن اون مرداب، لازم نیست این جمله رو تکرار کنن.

::

دایی بهمون زبون مطربی یاد می ده! خیلی جذاب تر از زرگری و بقیه ی زبانهای در حال انقراض ِ دنیاست!

الان هرچی تلاش کردم، حتی یه نیم جمله هم نتونستم بسازم! خیلی زبون جالبیه، خیلی!

::

رییس با همه ی ادا و اطوارهای من کنار میاد، پریروز باز اجازه گرفتم که زود برم، با چشمای خندون نگام کرد و گفت:" علی مدد! حالت و می گیرما! می دونی من نه نمی گم، هی زود برو! خجالت نمی کشی؟!"
گفتم:" چرا خدایی! روم به دیوار! الان خیلی شرمنده م!"
خندید :"برو!"

فردا صب می خوام دیر بیام... دیگه نمی دونم با کدوم رو برم و بهش بگم!!! کسی روی ِ اضافی نداره یه ربع قرض بده؟؟

::

وضعیت حافظه ام افتضاح شده، می گن یه چی تو مایه های حافظه ی ماهی!
ترجیح می دم حافظه م مث ماهی باشه، تا شعورم قد ِ حلزون!

::

روزنامه:

  • خطاب به کروکودیلها:" ما همچین آدمایی هستیم! "
  • کروکودیلی خسته:" گوشت تلخ!"
  • توضیح ِ صحنه: کروکودیل در حال ِ پاک کردن ِ دندان با استخوان ترقوه!

::

پ-ن: وقتی بی انگیزه ای، کار نکن... اما غر ِ بی پولیش و هم نزن! گفته باشم.

::

پایان نامه:

  • امروز کروکودیل در آبهای بی رگی شنا کرده بود!
  • پیشنهاد: آدامس با طعم ِ کروکودیل ِ پررو
  • قیمت: پنجاه هزار و سیصد ریال، با گوجه اضافه و خلال دندان
  • دستور ِ مصرف: قبلن کروکودیل را نیم پز کنید.


1-کروکودیل ها تغییر مکان می دهند!

سه دقیقه ی تمام به تقلای هیچکاک واسه بالارفتن از کله ی سایمون زل زده بودم... عضلات گردن ِ من درد گرفت، این هیچکاک از رو نرفت، یه ربعه داره دور صخره و سایمون می چرخه تا راه دستش و پیدا کنه... فک کنم تنها موردی که من هم ممکنه اینطور بهش گیر بدم، کندن جوش و برداشتن زیرابروم باشه..از همونا که می رن زیر پوست و تا خون و خونریزی راه نیفته، نمیان بیرون!
::

بیشتر از یه هفته س تصمیم به تغییر مکان گرفته ام، از بلاگفا، به بلاگ اسپات... همیشه از تصمیم گرفتن بدم میومده... من هنوز تو کافی شاپ، واسه انتخاب بین هات چاکلت و شکلات گلاسه، دچار تردید می شم... آخر اونی و انتخاب می کنم که باعث پیشمونیم می شه! هیچوقت هم فرق نمی کنه، من همیشه از انتخابم پشیمون می شم...مث انتخاب بین بلاگفا و بلاگر، در حال حاضر، هات چاکلت پیروز شد.. نقل مکان می کنیم...
::

مد شده انگار غم نویسی، یا حتی خنثی نویسی با رنگ و بوی غم...
یکی از بچه ها می گفت: "مدتهاست بلاگت و نخونده ام، حوصله ی خندیدن ندارم"
گفتم:" پس بخون، مدتهاست که نخندونده ام!"

دلم می خواد خندوندنم بیاد... دلم می خواد ماجرای خواستگاری و ماجرای کودک ِ نفهمم بیاد... مامان هما هم حتی کم کار شده این روزا واسه دادن ِ سوژه دست ِ نوه هاش!
نه که مد شده باشه ها، بی حرمتی میاد انگار، خنده نوشتن!
::

پ-ن: تا قبل از این، اینجا "زلف گره می زدیم با دوستان"!! :
/http://krokodile.blogfa.com
::

پایان نامه: امروز کروکودیل شنا نکرده بود! کروکودیل هم خب استراحت لازم داره بابا! نمی شه که هی شنا کنه

پیشنهاد: آدامس با طعم ِ کروکودیل ِ بیعار

قیمت: سه تا صد تومن

دستور ِ مصرف: قبلن کروکودیل را به داخل آب هل دهید!