حتی پیش میاد بری و یه دور شمسی قمری بزنی که مسیرهای طرح ترافیک و دور بزنی ولی باز وسط دوربینها سردربیاری...
چقد پیش میاد که عزمت و جزم کنی واسه خرید و بعد از ده ساعت گشتن، دست خالی برگردی...
اگه صحبت پیش آمده، بذار از این چیزا پیش بیاد...
نه که بزنه و پیش بیاد که دلت به چیزی خوش باشه و درست ثانیه های آخر که قراره همه چی درست شه، یه گند اساسی زده شه بهش...
یه گند اساسی زده شه بهش...
یه گند اساسی زده میشه بهت...
یه گند اساسی زده میشه به زندگی و روحیه و احساس و همه ی کوفت وزهرمارهای دیگه ت...
انقد پیش میاد...
خیلی پیش میاد...
::
مشکل "این" و "چیز" گفتنهای مامان هما داره خیلی بحرانی میشه.. قسمت بدتر ماجرا، مسری بودنشه.. بدون "این" و "چیز" دیگه نمیتونم سروته یه جمله رو هم بیارم!
کلی مهمون سرزده رفته خونه مامان هما و جز خودش و نوه کوچیکه، هیشکی خونه نیست.. نوه کوچیکه سعی داره از مهمونا پذیرایی کنه و مامان هما هم مسئولیت سرگرم کردنشون و به عهده گرفته:
" رفته بودیم چیز، این شد!"
مهمونها مودبانه منتظر ادامه ی صحبتهای مامان هما و تفسیر چیز و این ان..
تفسیری در کار نیست! خبر همین بود: رفته بودیم چیز، این شد!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: گریه کنم یا نکنم؟ حرف بزنم یا نزنم؟ من از هوای عشق تو، دل بکنم یا نکنم؟
- کروکودیل خسته: همین سست عنصریت ما رو به قا داد!
- توضیح صحنه: کروکودیل خسته در حال پرپر کردن گلای توی باغچه مون، همهش چشاشون به دره!
::
پ-ن: بیا از خیر اسفند دود کردن بگذریم.. پای اسفند که به میون میاد، چشم زندگیمون میترکه!
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای نیلگون محیط کاری شنا کرده بود!
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل متنبه
- قیمت: به میزان کلیهی حقوقهای از دست رفته
- دستور مصرف: قبلن جهت جبران مافات، اضافه کار بایستید.