28- کروکودیل عوض می‏شه!

واسه دلگیری‏های گاه‏‏بی‏گاه گاهی نمی‏شه کاری کرد.. واسه اجبارهای روزانه اغلب نمی‏شه کاری کرد.. واسه درمون درد ِ دوریت اما می‏تونی کاری کنی.. واسه نزدیکی دستهامون، آره! می‏تونم هرکاری کنم.. واسه تو همه کاری می‏کنم.. می‏دونم واسه من هرکاری می‏کنی..

::

مامان هما آروم میاد و کنار عروس ِ خاله می‏شینه.. چند ثانیه با لبخند براندازش می‏کنه و شروع می‏کنه به خوندن: "این دست کجه! کی می‏گه کجه؟.. مادرشوور؛ با من لجه!" عروس خاله می‏خنده و مامان هما ادامه می‏ده: " مادرشوهرا خوبن، این عروسا بدن! والا! ناخالن!" همه می‏خندن، خاله از همه بیشتر! بهش می‏گم:" عروسه خودشا!"؛ با سرزنش نگام می‏کنه:" خودم می‏دونم، خودمم عروس بودم خب! واسه همین می‏گم! عروسا نخاله‏ن!"
دیگه من چی دارم که بگم!

::

قاطی شعرهام می‏گردم، انگار یه نفر دیگه گفته باشه واسم غریبن.. دوستشون دارم، خیلی بیشتر از شعری که یه نفر دیگه می‏تونه گفته باشه و من تو دلم بگم کاش مال من بود!

دل ِ ما پوسیده
دو، سه رَج مانده به پایان برسد..
دل ِ من خشکیده
دو، سه قطره کف ِ دل مانده فقط
.
.
.
تو بگو سبز شویم
تو بگو تازه و سرزنده شویم
دل ِ من ریشه دهد..
دو، سه پیچک به اقاقی‏ست فقط!

پ-ن مربوطه: من از دوسه سال پیش می دونستم این دوره چی می‏طلبه!

::

روزنامه:

  • خطاب به کروکودیل: تموم ِ دنیا یک طرف، تو یک طرف عزیزم، عزززیـــــــزم!
  • کروکودیل ِ خسته: تموم ِ دنیا یک طرف، توهم همون طرف عزیزم! عزیـــزم!
  • توضیح ِصحنه: کروکودیل ِ خسته در حال ِ عوض کردن مسلسلی کانالها

::

پ-ن: ترس ِ غریبی دارم این روزها.. اگه کار ِ خوب پیدا نکنم؟ اگه اونجا درست نشه؟ اگه از همه جا رونده و مونده شم؟ اگه؟ اگه؟ اگه؟ ترس ِ غریب ِ مضحکی دارم این روزها! اگه این روزها نگذرن!

::

پایان نامه:

امروز کروکودیل در آبهای راکد شنا کرده بود.

  • پیشنهاد: آدامس با طعم ِکروکودیل جلبکی
  • قیمت: به میزان مورد نیاز!
  • دستور ِ مصرف: (دستور مصرف ندارد)

27- کروکودیل بی دندان مانند شاهزاده ی بی تاج و تخت است!

به روزهای باهم بودن هرچی نزدیک‏تر بشی، تحمل دوری واست سخت‏تر می‏شه.. می‏دونم بدیهی ِ! می‏دونم غیب نگفتم.. توهم می‏دونی که شیرینی عشق تو همین بدیهیاتشه.. تو همین روراست گفتن..
واسه همینه که می‏گم، به روزهای باهم بودن هرچی نزدیک‏تر، تحمل دوری سخت‏تر... مشکل من نیست که بدیهیات شیرینن و تحمل دوریت تلخ!

::

افتادم رو دور دندونپزشکی رفتن.. بدمسسب وقتی شروع شد، تموم شدنش با خداس.. رو صندلی بخش جراحی لثه دراز می‏کشم و خودم و بغل می‏کنم.. تپش‏های سنگین قلبم پخش می‏شن تو تنم؛ دستیار میاد و یه کلاه می‏کشه رو سرم، یه پارچه می‏ندازه رو پیشونیم، یه پارچه رو تنم و حس بد اتاق عمل حمله می‏کنه بهم.. نفس‏های عمیق می‏کشم.. صدای بابا تو گوشمه، وقتی کوچیک بودم و به دکتر می‏گفت:" این دختر من خیلی شجاعه! هیچوقت گریه نمی‏کنه پیش دکتر!" و من ازدست و پازدن میون تلاش برای حفظ آبروی بابا و روندن ترس و نفرت ناشی از بوی مطب و صدای مته و غلبه برگریه‏هام که محتاجشون بودم، به حال ضعف می‏افتادم.. خودم و بغل می‏کنم و می‏شم دختر شجاع بابا که حتی وقتی همراهم نیومده دندونپزشکی، دخترش آبروش و حفظ می‏کنه.. حملات دکتر به دهنم شروع می‏شه و خون ِ که سرازیر می‏شه تو حلقم و صدای دکتر که با خشم می‏گه:" قورتش نده! می‏گم قورتش نده!" و من خودم و محکم‏تر بغل می‏کنم و دیگه دختر ِ شجاع بابا نیستم! اشک کل صورتم و لرز تموم تنم و می‏گیره و هی با خودم تکرار می‏کنم:" تموم شو لعنتی! تمومش کن لعنتی! تموم شو! تمومش کن! لعنتی! لعنتی!"
برای من که از جوونه زدن اولین دندون شیریم تو دندونپزشکی بودم این حس عجیب بود.. انگار داشت بهم تجاوز می‏شد، بهم توهین می‏شد، حریم شخصیم تیکه پاره می‏شد.. حس گندی بود.. دختر شجاع بابا با اشکهای بی‏اختیارش، آبروی چندین و چند ساله‏ی بابا رو برده بود!

::

روزنامه:

  • خطاب به کروکودیل: وه که چه زیبایی، گرم و دلارایی، مثل یه رویاااایییییییی...
  • کروکودیل ِ خسته: این و باس واسه کلاغه بوخونی دادا!
  • توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته مشغول خوردن پنیر آمل کاله روی درخت گردوی همساده!

::

پ-ن: گرد و خاک بدی نشسته بود رو بلاگ.. پووووف... چشمام پر خاک شد!

::

پایان نامه:

امروز کروکودیل در آبهای گشنگی شنا کرده بود!

  • پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل مجروح!
  • قیمت: به میزان یک دست دندان ردیف آسیا!
  • دستور ِ مصرف: قبلن دندان‏ها را نصب و قابل استفاده فرمایید!