23- دیشب تو کجا بودی کرو؟ من خواب تورا دیدم!

دیشب داشتم تو خواب دنیارو تقسیم می‏کردم..

امریکا رو به یکی سپردم، انگلستان و به یکی دیگه.. قرار شد این دوجا رو تحت کنترل داشته باشیم تا کل دنیا تو مشتمون باشه! عجب لهجه‏ی امریکایی خفنی داشتم! همه رو تو اون کافه‏ی تنگ و تاریک تحت تاثیر قرارداده بودم!
صب دلم واسه اون لهجه‏ی امریکایی بیشتر از دنیاداریم تنگ شده بود!
..Then We can control the world بعله! پ چی!

::

این وقت سال که می‏شه، کیو قرش می‏گیره! تقی که به توقی می‏خوره دیگه روشن نمی‏شه.. تو اوج ترافیک حکیم، قبل از تونل خاموش شد.. "روشن شو بدمسسسسب!" .. روشن شد... دوقدم جلوتر، باز از حال رفت.. "روشن شو لعنتی!" .. روشن شد... دوقدم جلوتر، دیگه کاملن رفت تو کما! از من اصرار، از کیو انکار! دو تا چراغ گنده پشت سر کیو واسسادن! پلیس اومد کنار ِ ماشین :" به سلامتی خاموش شد دیگه؟".. " بله!" .. "خب بیا پایین".. "باشه" .. "برو عقب بشین" .. "عقب بشینم؟" .. " نه! می‏خوای تو جلو بشین، من عقب می‏شینم!" .. رو به مهدیس: "تو کجا پیاده می‏شی، بشین!"

سرگردون کنار کیو، تو ترافیک حکیم ایستاده‏م: " کجا می‏برینمون؟!" .. " خونه‏تون! از پله‏ها هم می‏بریم بالا، تا دم اتاقت!" .. " چه خوب! حالا جدی کجا می‏ریم؟!" .. "خانوم توقیفه ماشینت! می‏ریم پارکینگ!" .. "ای آقا! چرا؟!"
انقد کیو درب و داغونه که هیچ تعجب نمی‏کنم یه روز به عنوان یه زباله‏ی متحرک توقیفش کنن!
پلیسه گفت:" بابا! شوخی کردم! برو عقب بشین! فقط اگه سپر ماشینت دراومد تقصیر ما نیستا! این خودش از الان آویزونه!" می‏شینه جلو و شروع می‏کنه هوار زدن:" دستی نداره! دستی نداره!.. ا ِ! داره! چقد پایینه!"

می‏شینم عقب، راه می‏افتیم و قاطی شلوغی تونل می‏شیم.. " دهه! پس سوئیچت کو؟؟ فک کردی می‏خوام بدزدمش، ورش داشتی؟! نمی‏گی فرمون قفل کنه، سه تایی مردیم؟!" سوئیچ و می‏دم بهش.. هنوز راضی نشده.. " ببین! یه پولی بهت می‏دم، بده این و بشورن!" .. " سرده هوا! واسه همین نشستمش!" .. "چه ربطی داره؟".. " خب آخه کارواش که نمی‏شه این و برد، از همون دم در همه وامیسسن به خنده! خودم باید بشورمش، هوا سرده، نمی‏شه! "..
نگفتم بهش که کلن کیو ماخوذ به حیاس! غیر از خودم با هیشکی نمی‏ره حموم!

گفتم:" فک کنم مشکل از کاربراتورش باشه!".. " نمی دونم والا! من کارشناس تصادفاتم، نه مکانیک!" بعد از تونل نگه داشتن:" بفرما! رسیدیم!" .. "ا ِ! خب الان چیکا کنم؟!" .. "نمی‏دونم دیگه، یه‏جور روشنش کن" هنوز حرفش تموم نشده روبه همکارش فریاد کشید:" هوشنگی! برو اون اسکول و جمع کن!" .. اسکول یه سمندی بود که در عقب و جلو رو داده بود بالا، تو لاین سرعت واساده بود سیزده در می‏کرد!
کیو غیرت نشون داد و روشن شد، چپ چپ نگام کرد:" می‏خواستی مارو بکشونی تا اینجا؟!".. " می‏ترسم باز خاموش شه! برم؟".. "برو! هرچند باز وبال خودمونی! خاموش شد، سوت بزن، ما میاییم! چشمات و ببند، توکل کن به خدا! فقط کسی و نکش سررات!"

اینجور وقتا حس می‏کنم پلیس‏های راهنمایی رانندگی و دوس دارم! مگر اینکه خلافش ثابت شه!

::


روزنامه:

  • خطاب به کروکودیل: دیشب تو خواب خواب می‏دیدم، ایران عروسی کرده.. هرکی با هرکی قهر بوده، رفته روبوسی کرده!
  • کروکودیل ِ خسته: نه بابا! حتی بوش با آقا؟؟
  • توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته مصرانه در جستجوی افرادی برای بوسیدن!

::

پ-ن: "دا" رو خوندم.. توصیه‏ش نمی‏کنم! حرفها به دلم نمی‏شینن، باهام صادق نبودند..

بازهم پ-ن: چی خیال کردین؟ کاملن ناآرام هم آپ شده تازه!

::

پایان نامه:

  • امروز کروکودیل در آبهای مگنتی، فیوزی، کاربراتی شنا کرده بود!
  • پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل روغنی
  • قیمت: به میزان یه دست موتور پیاده سوار کردن!
  • دستور ِ مصرف: قبلن به کروکودیل وام خرید خودرو بدید! (کاملن جدی!)


22 کروکامنت:

bestir گفت...

من هم عمو پلیسارو خیلی دوست دارم
خلافشم هیچوقت ثابت نمیشه
دا رو من چند وقت پیش گرفتم به قصد خوندن کلی که زور زدم 100 صفحه شو خوندم

bestir گفت...

بنده به درجه ی رفیع اول شدن دست یافتم بعد از تلاش شبانه روزی و دعای خیر والدینم البته

Korpa Shirzad گفت...

من ِ جهان سومی هم سوم شدم... امان از جبر جغرافیایی..امــــــــــــــــــان

خانوم طهماسبی ، تهمینه بغل گفت...

عاشقتم کیو عاشقتم


عمو حالا ما چهارم شدیم یعنی خیلی بدبخ بیچار هایم؟


آقای طهماسبی بدو لااقل پنجم شیشم شیم ، تو خوشه که شانس نیاوردیم شاید اینجا یه چی ماسید !

ناشناس در حالیکه با کارگران ِ کذائی ِ کاملن نا آرام دست و پنجه نرم میکرد گفت...

یه بار تو عوارضی آزادگان یه رنوی خیلی درب و داغون تر از کیوشاد (البته ایشون جهش یافته هستن ... خودمون میدونیم)نونی گذاشت تو دومن ِ پیچازیم و لقمه ای برام گرفت که نگو و نپرس....
صحنه ی خیلی هیجان انگیزیه که خودت رو بین یه عالمه راننده بوردیز و تریلر با یه رنوی زپرتی تصور کنی ... در حالی که لامستب سر شکار جوش اوردنش گرفته!!!

اردیبهشتی ته نشین شده گفت...

یه دوره ای تو وطن پی،کی داشتم و به مدد بودنش کنارم همیشه کف دستم کبود بود.برای جا زدن دنده 2 باید عملیات خاصی انجام میدادم که منجر به کبودی میشد.
کیوشاد شما پی کی دیگه نه؟

چه خوب که هنوز میشه پلیس مهربون و سرخوش یافت.

رضا شاگرد جهان هفتمی کلاس گفت...

اینجوری که ما میترسیم دیگه سوار کیو بشیم.


شانسمون هم که درب و داغونه.هفتم شدیم.یعنی جهان هفتمی..... چه جبری داره این جغرافیا واسه ما دیگه

سارا گفت...

حالا خوبه مال شما کیو هست مال ما که یه روزی یه رنو بود که هر بار سوار می شدم می گفتم این دفعه دیگه همه چیش از همه جدا میشه.... به صدقه سری خوشه سومی شدن دیگه ندارمش...

اینم بگم کلی خندیدم خیلی خوب نوشتی

وحیده گفت...

پلیسه چقدر باحال بوده !!! برادران نیرو اتنظامی شهر ما رو که با یک دبه عسل هم نمی خورد

مژده گفت...

وای حدیث خدا بود. ماشین مهرنازم همینقدر زاره. تازه اون کف ماشینش جزوه و سی دی و پول هم ریخته.کلا هم شسته نشده تو عمرش. خیلی خوب نوشته بودی. اون اولش هم منو یاد بازی تراوین انداخت که حس میکنی مملکت داری. حیف که من زیاد حوصلهشو نداشتم و اومدم بیرون ازش

مصطفی موسوی گفت...

حرفها با من هم صادق نبودند

یاسمن اکبرپور گفت...

نمییییییییییییری ! :)) عجب پلیس باحالی بوده ها ! ما که ندیدیم



دا رو اگر نویسنده اش رو خز نمی کردن ، شاید می خوندم . جدیدن هر کانالی می زنیم ، اون خانومه داره خاطره تعریف می کنه ! دیگه حالش نیست کتابشو بخونم

سردبیر مقیم در شماره بیست و دو در حال بی حالی گفت...

عرض سلام شد حالتون خوبه !! ، نظر هم همان که باقی رفقا دادند

سردبیر مقیم در شماره بیست و دو در حال خاراندن پس کله گفت...

راستی ماشین ما که 10 روز مشمول توقیف شد ! نتیجه اخلاقی که ... ماشین قر دار بهتر از ماشینیه که هی خوابونده بشه تو پارکینگ !

خود .......................ارضایی گفت...

کلا این بدبختا ادم های بدی نیستن ادمن دیگه منتها من نمی دونم چرا گاهی اون کارویی که نباید می کنن با ملت ؟

داریوش گفت...

بي زحمت اگه اين دفعه خواب ديديد اين استراليانو رو هم به بنده ببخش، قول ميدم به مدت 50 سال خراجش رو بدم شوما تا باهاش هر سال يه ماشين بخري و كنار كيو تو نمايشگاه ماشينت جاشون بدي
.
با اين كه تو پليس ها هم خوب و بد هست ولي من هنوز از شعر: شبا كه ما تو خوابيم، آقا پليسه بيداره نفرت دارم

مانی گفت...

این کیو رو یه آدرس میدم وردار ببر به جاش یه چیز دیگه وردار

نـــیـــل گفت...

دا رو بابا گرفته بود واسم اصنم حوصله نداشتم برم سمتش حالا که میگی میبرم یباشکی میذارم تو کتابخونه ی خودش
-----
راستی وامم میدیم! در قبال آدامس با طعم کروکودیل روغن جیگر نهنگ

مستفا گفت...

اینا کمپلت قاطی کردن...پریروزا تو جاده نگهم داشتن!!
آقا مودبانه اومد کنار ماشین...فکر کن من پیاده نشدم...گفت روزتون بخیر اگه ممکنه مدارک ماشین رو بدید...بعدش پسم داد گفت سفر خوبی داشته باشین...هنگم هنوز

م. گفت...

عال ل ل ل لی بود. یه دونه ای به مولا کرو

م. گفت...

این ادبیات جدید من برمیگرده به ظاهر جدیدم. ملتفتین که؟

ح.ف. گفت...

يه بار از دانشگاه مي‌يومدم خونه، خسته و داغون. درس كه نمي‌خونديم، تو سر هم كه مي‌زنيم خيلي انرژي مي‌گيره. از چراغ زرد اومدم رد شدم موندم تو ترافيك وسط ميدون. يه پليس باحالي لومد و منم خيلي باحال گواهينامه و كارت ماشين و لبخند رو تحويل داد. اسمم رو نگاه كرد:

-حسن فراهاني؟

--بله!

-آقا ما يه همكار داريم هم اسم شماست. خيلي آدم باحاليه، برو!

--اي جان جان درد و بلات بخوره تو سرم عشقم!

ارسال یک نظر