20- کروکودیل ِ بزغاله‏ی گوساله!

من متاسفم از اینکه ازت لجم می‏گیره و نمی‏تونم این حس و اون ته‏تهای وجودم پنهان کنم.. من متاسفم از اینکه رو اعصابم راه می‏ری و من هرچیم دندونهام و روهم فشار می‏دم باز آروم نمی‏شم.. من متاسفم که الان دارم علنن حسم و بهت جار می‏زنم و می‏دونم اگر رفتارت و اون طرز فکر بازاریت و عوض کنی کلی از این جارزدن پشیمون خواهم شد.. من متاسفتر خواهم شد اگر بفهمم درموردت اشتباه کرده‏ام اما باور کن صادقانه آرزو می‏کنم متاسف‏ترم کنی!

بیا و من و شرمنده کن و نشون بده این آدمی که من فکر می‏کنم نیستی!

بیا و متاسف‏تر و پشیمونم کن!

::

این‏روزها همه بی‏حال و حوصله‏ان، منم مثل همه
این‏روزها همه اتفاق‏ها بدن، عاشورا هم مثل همه
این‏روزها همه حرفها مفتن، خطبه‏ها هم مثل همه
این‏روزها همه ...
همه...
همه...
هم‏همه‏ها هم مثل همه...

::

کل مغزم و زیرو رو می‏کنم شاید چیزی پیدا کنم که بخندونتم.. که بخندونمتون.. بدمسسب راه نمی‏ده!

::

صفحه‏ی جی‏میلم همه‏ش می‏گه تهران برفیه.. تهران بارونیه.. من مونده‏م این آفتابی که صاف می‏تابه تو تخم چشمام مال کدوم شهره!

::

روزنامه:

  • خطاب به کروکودیل: دوتا حیروون من و تو.. تو خیابون من و تو..
  • کروکودیل ِ خسته: بپوشون اون صورت ایکبیریت و...
  • توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته درحال پوشیدن جلیقه ی ضدگلوله

::

پ-ن: من یه چیزی فهمیدم، صنفی که توش کار می‏کنی می‏تونه عین خانواده و توارث رو رفتارت اثر بذاره!

بارالها! مارا از شر رفتارهای بیمه‏ای درامان بدار! آمین!

::

پایان نامه:

  • امروز کروکودیل در آبهای این! شنا کرده بود.
  • پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل ِ فلان فلان شده
  • قیمت: به میزان سه چارتا فحش آب‏نکشیده و چارپنج تا آب‏کشیده
  • دستور ِ مصرف: قبلن حواله‏ی چک و لگدها را برای کروکودیل ارسال فرمایید.


102 کروکامنت:

میثم الله‌داد گفت...

جل‌الخالق!
مگه توی صفحه‌ی جی میل برف می‌آد؟
Wink

کرو به میثم گفت...

بهه! بارون و برف که سهله! درگیری هم میشه تو جی میل

محبوبه گفت...

ببینم حدیث گاز اشک آورم می زنن اونجا؟

مهدیه گفت...

چقدر خودتو اذیت می کنی.. حرص نخوری هم میشه زندگی کردا

ح.ف. گفت...

يه وقتايي يه نفر گم و گور مي شه، ديگه نمياد به وبلاگش سر بزنه... هي به خودمون دلداري مي ديم كه چيزي نيست، همه چيز خوبه و خوشي هاي زندگي اونقدر زيادن كه دوستمون وبلاگش را پاااك فراموش كرده... بعد يه هو مي ياد اين پست رو مي ذاره...

وحیده گفت...

بار الهی مارا نیز ایمن بدار
غصه نخور خانوم اینشالله اوضاع بهتر تر می شه

نویسنده مهمان گفت...

تنوع خوبه ولی اصالت همیشه بهتره

این شعار منه

م. گفت...

شعار مارو دزدیدن دارن باهاش پز میدن

م. گفت...

آی پنگول دروغگو / شعار منو پس بده

نویسنده مهمان گفت...

بیا پست حدیث رو سیاسی کنیم :

شعار خودمه
اسنادش هم تو وزارت خارجه موجوده

نویسنده مهمان گفت...

حرص نخور آدامس کروکودیل نشان بخور

داریوش گفت...

ببخشید این تاریخ کامنتا چرا یه کم جلوتر از زمان فعلی میباشد؟

داریوش گفت...

میکشم، میخورم، آنکه آدامس منو خورد

م. گفت...

شما دروغگویی. مردم الان دیگه میفهمن برادر من. الان دیگه دوران چیز قاجار نیست که هرچی به مردم بگی باور کنن. الان جوانهای ما اهل مطالعه هستن. مردم دارن نتیجه این شعارها رو تو زندگیشون میبینن. اونوقت شما میگی شعار منه؟ نه برادر من. شعار منه، اسنادش هم ایناها. آقا اون دوربینو زوم کن. آهاا همینه

نویسنده مهمان گفت...

خود تحویلی نوشت: بچه ها از اینکه یه مدت پنگول نامه رو به روز نکردم نگران نباشید.

من حالم خوبه

م. گفت...

داریوش صد سال عقبه. کجاش جلوتره؟! ببینم تو فکر میکنی الان چه سالیه؟؟!!!

نویسنده مهمان گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
م. گفت...

کم اووردی خود سانسوری کردی؟
این عکست اصلن یعنی چی؟ یعنی هاله ی نور؟ اونم نه دور سر... خاک به سرم استغفرلا

داریوش گفت...

میلی حالا میری خونه مردم، بی ناموسی؟؟؟؟
تو شرم و خوردی و حیا رو انداختی دور

نویسنده مهمان گفت...

ما الان به اعماق تاریخ رفتیم.

فکر کنم ما قراره غرامت جنگ های جهانی رو حساب کنیم.

ما شاهدان عینی هستیم.

م. گفت...

میلی خودتیا هووووی!
من به خودم میگم میلی تو حیا کن. در میلی بازه حیای گربه (داری) کجا رفته

نویسنده مهمان گفت...

این پیام توسط یک مدیر وبلاگ حذف شده است.

نویسنده مهمان گفت...

@داریوش & میلاد
لطفا کامنت هاتون در مورد پست باشه

میثم الله داد گفت...

@مهندس پنگول جونی
خیلی باحالی بردیااااااااااااااااا

حدیث علی مدد گفت...

میلاد دمت گرم. حالشو بگیر.
میثم و بردیا کی به شما اجازه داده اینجا کامنت بزارین؟

داریوش گفت...

به به حاج میثم، حاجی شوما کجا، این جا کجا
حاجی حالا که اومدی یه شعار مرحمت بفرما تا مستفیض بشیم

نویسنده مهمان گفت...

فروردین 1289 [آوریل 1910] فعالیت پنجاه مدرسه ی دخترانه در کل تهران


........


بچه ها تو عجب تاریخی قرار داریما
مدرسه دخترانه هم باز شده اونم پنجاه تا

داریوش گفت...

حال کی رو بگیره این جوجه میلی( .... سیاه سابق)

نویسنده مهمان گفت...

□ 28 فروردین 1289 [17 آوریل 1910] استقبال گرم مردم تهران از دو قهرمان تبریز، ستارخان و باقرخان

........

جنبش سبز آماده باشه
چند روز دیگه باید بریم استقبال ستارخان و باقر خان
رسانه شمایید

داریوش گفت...

پنگولی، بد داری پنگول نشون میدیا، میام با ناخن گیر همه پنگولات رو کوتاه میکنما
الان با این لباس شخصی که تنمه یه احساس گردن کلفتی تو وب بهم دست داده

حدیث علی مدد گفت...

نظر من به نظر میلاد نزدیک تر است.

م. گفت...

من فقط یک خادم کوچیک این بچه ها هستم بانو. اینا یه تعداد خس و خاشاکن که این گوشه موشه ها یه چیزایی میگن. ولی به فضل الهی دست پرتوان ملت اینا رو سرجاشون مینشونه

نویسنده مهمان گفت...

@داریوش
تلویزیون میلی هم همینه؟


حاجی ما ناخن گرفته شده تیم.


من با حدیث کاملا موافقم

نویسنده مهمان گفت...

ستاد استقبال از سردار و سالار ملی در کرو کامنت تشکیل شد.


داغش کنید

داریوش گفت...

اصلا حالا که اینجور شد

ای میلیه پنگولی، آدامسم و پس بده
تا آدامس رو پس ندید، همش همین بساطه

نویسنده مهمان گفت...

میلی میلی شعارتون
آدامس خوری افتخارتون

حدیث علی مدد گفت...

بچه ها لطفا کامنت نامرتبط نذارید.

نویسنده مهمان گفت...

من هرگونه ارتباط خودم با کامنت بالا رو تکذیب می کنم./

حدیث علی مدد گفت...

بردیا این فتنه رو تو شروع کردی.

داریوش گفت...

ایضا بنده

داریوش گفت...

ای پنگول فتنه جو
میلی رو بردار برو

نویسنده مهمان گفت...

بردیا کیه؟

م. گفت...

بچه ها همه با هم شعار بدین:
"بردیا بردیا عامل دست هندیا"

(تحقیقات ما نشون میده کشور هند توی این فتنه دست داشته)

حدیث علی مدد گفت...

داریوش تو دیگه چرا؟ تو که از برادران سابق ما بودی

نویسنده مهمان گفت...

به جای این کارا به فکر مراسم استقبال باشید
میلی تو از ستارخان استقبال کن
داری تو هم از باقر خان

من هم که مراسم رو اداره می کنم.

حدیث علی مدد گفت...

وبلاگم رو خز کردید رفت.

نویسنده مهمان گفت...

من باز هم ارتباط خودم با کامنت بالا رو تکذیب می کنم

داریوش گفت...

ما همچنان هستیم
ا جون اودم یه جارو برداشتم این خس و خاشاک رو جارو کنم

نویسنده مهمان گفت...

من دارم بهت پست می دم داری

دست از این کارا بردار
اخر و عاقبت نداره

به جنبش مشروطه بپیوند

چند روز دیگه مخالفای مشروطه رو نابود می کنیما
ستارخان و باقر خان دارن میان
از ما گفتن بود

داریوش گفت...

حدیث وبلاگت که پر از جک و جونور شده، کروکودیل، گوساله، بزغاله، گربه، کلاغ، اسب ستار خان و باقر خان
خو بزار یه کم هم خز بشه
خیر ببینی خواهر

نویسنده مهمان گفت...

تدارک استقبال مردمی از مشروطه خواهان

با 2000 امتیاز در بخش سیاست داغ شده است.

داریوش علیها گفت...

من برای شرکت در مراسم استقبال از سردارو سالار ملی شرکت می کنم.

میلاد حقیقی گفت...

لطفا از هویت افراد دیگه استفاده نکنید.

نویسنده مهمان گفت...

وعده ی ما 28 خرداد
استقبال سبز از ستارخان و باقر خان

م. گفت...

ما بی شماریم . الله اکبر

داریوش گفت...

آقا رسما هویت بنده رو دزدین
آی هوارررررررررررر

حدیث علی مدد گفت...

من این بلاگو با بدبختی درست کردم.من اینجا آبرو دارم. شما رو جون بچه هاتون خرابش نکنین. به یه دختر ضعیف رحم کنین

http://crockodile.blogspot.com/ گفت...

مهندس پنگول تو یه کاری بکن. تو از همه اینا با معرفت تری

حدیث علی مدد گفت...

بچه ها! بچه ها! باز چشم من و دور دیدین اسم من و دزدیدین؟؟

م. گفت...

من این شصتمین کامنت رو تقدیم میکنم به داریوش جان

م. گفت...

خانم اجازه ما نبودیم صبحی ها بودن. این بردیا هم رئیسشون بود

نویسنده مهمان گفت...

من هرگونه ارتباطم با کامنت دختر ضعیف رو به شدت تکذیب می کنم.

این دفعه رو جدی جدی راست می گم.

نویسنده مهمان گفت...

بچه ها تو مراسم استقبال همه تون رو می بینم.

ستارخان ستارخان
سبز تو هم قشنگه

داریوش گفت...

دروغگو دروغگو
مدارک تکذیبت کو؟

م. گفت...

دروغگو دروغگو
مدارک تکذیبت کو؟

ناشناس گفت...

قسمتي كه راجب همه نوشته بودي قشنگ بود مثل همه نوشته هات



پ.ن:جسارت نباشه،خواستم بگم اين پست بيستمه:)

مصطفی موسوی گفت...

چی میخوای از جون روسات تو بزار یه ماه بگذره بعد صفحه بزار پشت سرشون

یه کار پیدا کن رییس نداشته باشه
یا خودت رییس باشی
اصلا همه رییس باشن

مصطفی موسوی گفت...

پنج شنبه آقامون و آقاتون نداریما
گفته باشم

بچه ها منتظرن همه

میثم الله‌داد گفت...

عجب افتضاحی!

میثم الله‌داد گفت...

من کلی زور زدم و اینجا رو معرفی کردم به ملت. شماها وزن این وبلاگ رو کم کردید. حقا که اختشاش‌گر و شلوغ کن هستید.
من همینجا اعلام می‌کنم. من اومدم این روحیه رو عوض کنم. و من این روحیه رو عوض می‌کنم.

سردبیر مقیم در شماره بیست و دو گفت...

یواش یواش می خواستم برای غیبت مشکوکت بیانیه بدم ، اما خب کروکودیل ها پوست کلفت تر از این حرفا هستن ، در ضمن افسردگی هم توی این آب و هوای ترش و تلخ طبیعیه حالا شما چند ماهش رو مشغول ماجراهای عشقولانه بودی و فارغ از دنیای مادی وگرنه ما از همون صبح گاه بیست و دوم تا امروز دندون قروچه گرفتیم
در ضمن این روزا نمیدونم چرا بعضی حضرات صبح که تو آینه نگا می کنن هرچی القاب خودشونه حواله میدن به ما

ناشناس گفت...

دیروز این شعر رو یه جایی خوندم ، امروز انقدر همه و همه کردی اینجا یاد این افتادم حدیث جان :

غروبی
گوشه اتوبوس ایستاده بودم
منتظر ایستگاه شماره دو
مرد ایستاده هم منتظر بود
نگاهش کردم
به من خیره شد با نیش های باز و
دندانهایی که از هم فاصله داشتند
گفت رویکتم امضاء می کنی؟
خودکاری دستش بود
کت کتان کثیفی پوشیده بود
همه جایش پر از امضاء
شاید صدها ، هزارها امضا
گفت : سعی کردم از همه بگیرم
امضا کردم
روی فضای کوچکی بر جیبش
گاه گاهی به یاد می آورم
من یکی از آن همه ام
ماری شپارد ویلیامز

ماهان گفت...

سلام
وبلاگه جالبی دارید
موفق باشید ...

ناشناس گفت...

آخ اینروزا همه حالشون گرفته ست
آخ اینروزا یکی این حواله های منم پرداخت کنه
آخ این امتحانای لامسب هم بد دردیه

اما می دونی چیزی که بیشتر از همه چیز متعجبم کرده این آسمون آفتابیه
نزدیکبهمنم هستیم هوا از پاییزم گرمتره
دلمیه برف حسابی می خواد
دلممی خواد صبح پاشم و روی برف دست نخورده راه برم

عجب روزگاری شده
همه کاراشون عجیب شده
آسمونم بازیش گرفته

alieh گفت...

اثر می ذاره خواهر من! اثر می ذاره! اینو می گن تاثیر محیط!

ناشناس گفت...

ای رییس کش!!!!!!!!!! ای بر هم زننده نظم عمومی!!!! ای ساختار شکن با دندان های تیز!!!!! می خواهم از طریق تو یه پیغام برای مردت بزارم!!!! بهش بگو میشه زود تر بیاد تهروون؟؟؟؟ واسه 5 شنبه می گم
;)

داریوش گفت...

من تمامی این کامنتها رو تقدیم میکنم به میلی جون
در راستای پنگول شکنی
ای پنگول دروغ گو؟
مدرک تکذیبت کو؟

رضا شاگرد رئیس دوست کلاس گفت...

من الان فحشای آب کشیده و نکشیده رو باس به کی بدم تا یه آدامس با طعم کروکودیل فلان فلان شده بهمون بده؟ این فلان فلان شده دقیقا یعنی چی؟میشه خودمون انتخاب کنیم فلان فلان شده اش چی باشه؟




به قول مهندس بردیا عالی بود

رضا شاگرد روده بر کلاس گفت...

این روزا همه چی الکی شده،خنده ها هم


ولی باید اعتراف کنم هیچی منو اندازه این یه جمله نخندوند


نظر من به نظر میلاد نزدیک تر است

وحیده گفت...

امان از دست این خس وخاشاکی ها خانوم!!! امان
*
*
بلاگت یک طرف کامنتها یک طرف دیگه
:))

صبــــا گفت...

چه دلنواز اومدم اما با ناز اومدم!
شكوفه ريز اومدم اما عزيـز اومدم!

م. گفت...

سلام
وبلاگه جالبی دارید
موفق باشید ...

م. گفت...

یعنی الان 10 اردیبهشته؟ یعنی 18 روز دیگه تولد منه؟

مژده گفت...

تو ام از بی حوصله گی و روز عاشورا بگی وای به حال من افسرده دل خسته

ساختار شکسته- Cast A Way گفت...

از کلیه دوستانه گرامی که با رفتار ساختار شکنانشون وبلاگ رو تبدیل به چت روم کردن تقدیر به عمل خواهد آمد ..... روابط عمومی شیکوندن ساختار تقاطع باقر خان و ستارخان زیر پل حافظ نبش کوچه سعدی پلاک 010

داریوش گفت...

من باز هم تمامی این کامنتها رو تقدیم میکنم به میلی جون عزیز
و همچنین بصورت مکرر و در راستای پنگول شکنی فریاد میزنم:
ای پنگول دروغ گو؟
مدرک تکذیبت کو؟

یاسمن اکبرپور گفت...

اه من چه قدر از شهره بدم میاد :&

یاسمن اکبرپور گفت...

گاهی وقتا باید بی خیالی طی کرد ..

ناشناس گفت...

چرا اینقدر شخصی نوشتید ؟؟؟ اینجا مث روزنامه اس نه دفتر خاطرات شما یکم بیشتر بیاندیشید لطفا

AKG

نویسنده مهمان گفت...

خجالت بکشید از اینجا زن و بچه رد می شن

سوگلی ناشناسانه گفت...

من دفعه یاولیه که اومدم وبلاگتون اولش فک کردم که جای خوبیه ولی یهو دیدم چقدر آدمای خز و خیل اینجا زیاده


متاسفانه دیگه نمیام

سوگلی بازم اومد و گفت...

ولی بین این همه خز و خیل یه نفر هست که منو اینجا ژایبند کرد ، یه آقایی به اسم رضا که روده بر هم شده بود

این با بقیه خزو خیلای بلاگتون فرق داره :دی

کرو سوگل و کرو رضا تنبلف حجت را بر اختشاشگران تمام کرد و گفت...

پایبند درست می باشد



میلاد ، داریوش، بردیا میثم مصطفی موسوی آبجی خانوم وسایر عوامل فتنه گر وابسته به بیگانگان و کرگدن ها من از همین تریبون به شما اعلام میکنم که کروکودیلها بیدارن و اجازه نمیدن یکسری کروکودیل نما جو رو متشنج کنن ،کروکودیلهای کفن پوش مقیم ورامین تا آخرین خون خود در کرو گاه کمین کرده اند و اجازه نمی دهند کروکودیلستان به دست بیگانگان بیوفتد .

ای کروی آزاده آماده ایم آماده.

کرو سوگل ، کرورضا تنبلف

م. گفت...

چرا اسم من رو اول لیست اختشاشگرا نوشتی؟
من همینجا خطاب به شما خواهر عزیزم عرض میکنم که ، خانم علیمدد! خواهر عزیزم! اگر شما هم جای من بودین، قطعن همین کارایی رو انجام میدادین که من انجام دادم.

این یکی دوروز من تو تنهایی خودم تو تخته شاسی قشنگ نشستم فکر کردم و همینجا از همه دوستان بابت اشتباهاتم عذر میخوام. من به دستور سران فتنه (ری ضا و دار-یوش) چند بار خودمو جای شما و اون پنگول مزدور و آن میثم اجنبی قرار داده و سعی در گمراه نمودن خلق الله داشتم.
امیدورام که با پوشش رحمتتون بر من ببخشایید.

ناشناس گفت...

اخه دلم دلای قدیم کامتم کامت های قدیم

Elham گفت...

***

الهی آمین !!!

...

این از معدود پست هایی بود که بدوننیاز به وارد کردن فشار به مغز مبارک از اول تااخرش رو فهمیدم ، ولی آخرش این رو هم فهمیدم که زهی خیال باطل !

***
Elham
***

ناشناس گفت...

97 كروكامنت

حاج زنبور عذب گفت...

مادر شلاااام ! من خیلی تو اینترنت دنبالت گشتم و میدونستم بالاخره یه نشونه ای بجا میذاری تا پیدات کنم تا اینکه سرانجام تیتر این پست آخر تو دیدم وحس کردم یکی داره صدام میزنه وفهمیدم خودتی! مادر من دیگه از اینکه میدیدم بابا هر شب که از سرکار میاد خونه و یه مسئله کوچیکو بزرگ میکنه و میره رواعصابت وتو هم هی از حرص دندوناتو به هم فشار میاری به تنگ اومدم وعازم تنگه هرمز شدم چون گفتم شاید چند وقت دیگه مجبور شم ویزا بگیرم برم تازه اگه بدن. مادر من وقتی اینجا تنها شدم فهمیدم که همون مسائله کوچیک و بزرگه که به شما دلگرمی میده و میفرسته تو آشپزخونه تا اون غذاهای خوشمزه رو بپزی بابا رو هم بردم دکتر ، دکتر معدشو در آورد برد تو آزمایشگاه به جایه بالون ژوژه ازش استفاده کنه میگه اینقدر روش آزمایش انجام شده به این روز افتاده ، مادر من از وقتی غذاهای شما رو نمیخورم خیلی چاق شدم باید رژیم بگیرم مادر دیگه باید برم عسلویه عسل بیارم برا بچه ها از قوله من به همه شلاااام!!! برسون بابا هم اینجاس یه سره شده و شلاااااام !!! میرسونه .

اورتالیا گفت...

عجب بساطیه اینجا!
.
آره همه چیز بی حوصله است این روزها. ولی من تو وجودم خوبم! خوشحالم کلاً. بهونه اش رو همیشه گیر میارم، حتی اگه شده از بازار سیاه!

سوگلی رکورد شکن گفت...

سوگلی میره که عدد صد رو به نام خودش ثبت کنه


ها ها ثبت کرد

اورتاليا گفت...

اونجا همه چي پيدا ميشه! فقط يه كمي تلاش مي خواد

مستفا گفت...

هی...دو تا حیوون من و تو
با تو نیستما

ارسال یک نظر