2- کروکودیل با گوجه سوخاری

سه بار بگو:" اگه همه از تغییر می ترسن، به توچه! تو که همه نیستی، تو بیجا می کنی از تغییر بترسی!"
بعدش هم سی و سه بار از روش بنویس، خوش خط هم بنویس، هرخط ناخوانا رو باید سه بار اضافه تر بنویسی.
از اونجا که کروکودیلا از تغییر نمی ترسن و هرلحظه که اراده کنن ( که البته کم پیش میاد ) از این مرداب، می کشن می رن اون مرداب، لازم نیست این جمله رو تکرار کنن.

::

دایی بهمون زبون مطربی یاد می ده! خیلی جذاب تر از زرگری و بقیه ی زبانهای در حال انقراض ِ دنیاست!

الان هرچی تلاش کردم، حتی یه نیم جمله هم نتونستم بسازم! خیلی زبون جالبیه، خیلی!

::

رییس با همه ی ادا و اطوارهای من کنار میاد، پریروز باز اجازه گرفتم که زود برم، با چشمای خندون نگام کرد و گفت:" علی مدد! حالت و می گیرما! می دونی من نه نمی گم، هی زود برو! خجالت نمی کشی؟!"
گفتم:" چرا خدایی! روم به دیوار! الان خیلی شرمنده م!"
خندید :"برو!"

فردا صب می خوام دیر بیام... دیگه نمی دونم با کدوم رو برم و بهش بگم!!! کسی روی ِ اضافی نداره یه ربع قرض بده؟؟

::

وضعیت حافظه ام افتضاح شده، می گن یه چی تو مایه های حافظه ی ماهی!
ترجیح می دم حافظه م مث ماهی باشه، تا شعورم قد ِ حلزون!

::

روزنامه:

  • خطاب به کروکودیلها:" ما همچین آدمایی هستیم! "
  • کروکودیلی خسته:" گوشت تلخ!"
  • توضیح ِ صحنه: کروکودیل در حال ِ پاک کردن ِ دندان با استخوان ترقوه!

::

پ-ن: وقتی بی انگیزه ای، کار نکن... اما غر ِ بی پولیش و هم نزن! گفته باشم.

::

پایان نامه:

  • امروز کروکودیل در آبهای بی رگی شنا کرده بود!
  • پیشنهاد: آدامس با طعم ِ کروکودیل ِ پررو
  • قیمت: پنجاه هزار و سیصد ریال، با گوجه اضافه و خلال دندان
  • دستور ِ مصرف: قبلن کروکودیل را نیم پز کنید.


15 کروکامنت:

مصطفی موسوی گفت...

جالبه تموزی هم داره به ما ترکی یاد میده ، به جمله سازی نرسیدیم هنوز تازه رسیدیم سر درس قار پوز ، فردا یومورتا رو درس میده
.
این حالتای رییس هم برای من آشناست ، احتمالا دستش زیر سنگه و گیره ، احتمالا گیر ش رفع بشه اون تهدید توام با لبخندشو عملی میکنه .
.
قبلن هم گفتم بازم تکرار میکنم خیلی مرد نازنینیه ، اگه احمق نباشه البته

ShiZzeR گفت...

خوشم مياد از نوشتنت . حس ِ عجيبي بهم ميگه يه كروكوديل ِ بي دندوني

جنون ِ جنوبي گفت...

كروكوديل ها بي رگ مي شوند !!!!

Unknown گفت...

کروکودیل وکه باید تمام پز کنیم
.
>
پنج شنبه ها مگه میای سرکار؟؟؟؟
در ضمن با این جای جدید اصلا حال نمی کنم
*
*
ولی می دونم همینی که هست

وحیده گفت...

ببین حالا چه وضعیه !!! اول بالای منم
ایمیلم تو گوگل یک چیز دیگه بود اینطوری شد

پر از یواشکی گفت...

کرو کی جرات داره تورو نیم پز کنه خودم قورتش میدم

رضا شاگرد سوخته کلاس گفت...

منم تغییر می خوام ولی نمیدونم چه جوری.تنبل شدم..خرفت شدم..کار نمی کنم..تمام روز خودمو مسخره می کنم فقط. اخرشم هیچ و هیچ.
منم می خوام از این وضعیت بیام بیرون.ولی نمیدونم چطوری

بهانه گفت...

ای روزگار..
از دار و ندار بلاگفا یه شما رو داشتیم ....که الیه راجعی شدی
حالا من چه جوری بدونم که اینجا کی ها آپ میشه؟
راستی تجربه روان شناسی ثابت کرده که همه وقتی که تنها باشن میترسن از تغییر
...و اگر در جمع باشن کمتر .....هرتغییری میخوای بکن ما هواتو داریم ...
از علایم آخر الزمان یکی اش اینه که رئیس ها با تمام ادا اطوارهای پرسنل کنار میان!!!

سمیرا گفت...

1- رئیس منم از این لبخندهای ملیح زیاد میزد ولی به موقعش تلافی میکرد....
2- همه اتفاق هایی که نباید بیفته وقتی می افته که بی انگیزه ای
3- لذت بردیم از نوشتت

وحید گفت...

درود و سلام بر حدیث خانم گرامی
احوال شما؟
منزل نو مبارک
تم سایت تون قشنگه، مخصوصا اون تصویر بالا
شاد باشید
(:

همه از تغییر میترسن و شجاع اونیه که بترسه اما بازم بره جلو. به اونی که نترسه میگن ... ، نه بابا چیزی نمیگن (;

شما به ما زبون کروکدیلی یاد می دید؟

شما سعی کنید این مرخصی گرفتن رو تکرار کنید، بعد از یه مدت رییس تون عادت میکن و خودش میاد زورکی بهتون مرخصی میده!ا

راستی توی یه آهنگی، یکی میگفت ماهی ها واسه این هیچی نمیگن و چیزی نمی پرسن که همه چیزو میدونن

شاد زی

وحید

پ.ن: چرا تاریخ پست هاتون معلوم نیست

مریم با چشمانی معصوم گفت...

راسش منم جدیداً پرو شدم ...رئیس رفته مسافرت من هی خواب میمونم ...برگرده کلی باید برگه مرخصی امضاء کنه:دی

مریم با چشمان خیلی معصوم گفت...

منظور از من خواب میمونم این نیست که من میمونم من خیلی هم از میمون خوشگلترم ...منظورم اینه که از خواب به سختی دل کنده میشم

قاصدک گفت...

سلام عزیزم
جالب نوشتی
...
با "بهانه" موافقم
وقتی تنها هستی تغییر سخت تره
کلا زندگی سخت تره

AKG گفت...

زیبا بود.یاد سیصد و شصت بخیر.. !
اگه دوس داشتی وبلاگ منم لینک کن ، ممنون

akgnotes.blogspot.com

ناشناس گفت...

وقتی می خونمت تصورت می کنم که لای یه مرداب داری کنار یه مشت کروکدیل دیگه پای مونیتور می نویسی
:)
قیافتم کلا کروکدیلی میشه
جدا خود خود کروکدیلی تو
D;

ارسال یک نظر