من متاسفم از اینکه ازت لجم میگیره و نمیتونم این حس و اون تهتهای وجودم پنهان کنم.. من متاسفم از اینکه رو اعصابم راه میری و من هرچیم دندونهام و روهم فشار میدم باز آروم نمیشم.. من متاسفم که الان دارم علنن حسم و بهت جار میزنم و میدونم اگر رفتارت و اون طرز فکر بازاریت و عوض کنی کلی از این جارزدن پشیمون خواهم شد.. من متاسفتر خواهم شد اگر بفهمم درموردت اشتباه کردهام اما باور کن صادقانه آرزو میکنم متاسفترم کنی!
بیا و من و شرمنده کن و نشون بده این آدمی که من فکر میکنم نیستی!
بیا و متاسفتر و پشیمونم کن!
::
اینروزها همه بیحال و حوصلهان، منم مثل همه
اینروزها همه اتفاقها بدن، عاشورا هم مثل همه
اینروزها همه حرفها مفتن، خطبهها هم مثل همه
اینروزها همه ...
همه...
همه...
همهمهها هم مثل همه...
::
کل مغزم و زیرو رو میکنم شاید چیزی پیدا کنم که بخندونتم.. که بخندونمتون.. بدمسسب راه نمیده!
::
صفحهی جیمیلم همهش میگه تهران برفیه.. تهران بارونیه.. من موندهم این آفتابی که صاف میتابه تو تخم چشمام مال کدوم شهره!
::
روزنامه:
::
پ-ن: من یه چیزی فهمیدم، صنفی که توش کار میکنی میتونه عین خانواده و توارث رو رفتارت اثر بذاره!
بارالها! مارا از شر رفتارهای بیمهای درامان بدار! آمین!
::
پایان نامه:
بیا و من و شرمنده کن و نشون بده این آدمی که من فکر میکنم نیستی!
بیا و متاسفتر و پشیمونم کن!
::
اینروزها همه بیحال و حوصلهان، منم مثل همه
اینروزها همه اتفاقها بدن، عاشورا هم مثل همه
اینروزها همه حرفها مفتن، خطبهها هم مثل همه
اینروزها همه ...
همه...
همه...
همهمهها هم مثل همه...
::
کل مغزم و زیرو رو میکنم شاید چیزی پیدا کنم که بخندونتم.. که بخندونمتون.. بدمسسب راه نمیده!
::
صفحهی جیمیلم همهش میگه تهران برفیه.. تهران بارونیه.. من موندهم این آفتابی که صاف میتابه تو تخم چشمام مال کدوم شهره!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: دوتا حیروون من و تو.. تو خیابون من و تو..
- کروکودیل ِ خسته: بپوشون اون صورت ایکبیریت و...
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته درحال پوشیدن جلیقه ی ضدگلوله
::
پ-ن: من یه چیزی فهمیدم، صنفی که توش کار میکنی میتونه عین خانواده و توارث رو رفتارت اثر بذاره!
بارالها! مارا از شر رفتارهای بیمهای درامان بدار! آمین!
::
پایان نامه:
- امروز کروکودیل در آبهای این! شنا کرده بود.
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل ِ فلان فلان شده
- قیمت: به میزان سه چارتا فحش آبنکشیده و چارپنج تا آبکشیده
- دستور ِ مصرف: قبلن حوالهی چک و لگدها را برای کروکودیل ارسال فرمایید.
102 کروکامنت:
جلالخالق!
مگه توی صفحهی جی میل برف میآد؟
Wink
بهه! بارون و برف که سهله! درگیری هم میشه تو جی میل
ببینم حدیث گاز اشک آورم می زنن اونجا؟
چقدر خودتو اذیت می کنی.. حرص نخوری هم میشه زندگی کردا
يه وقتايي يه نفر گم و گور مي شه، ديگه نمياد به وبلاگش سر بزنه... هي به خودمون دلداري مي ديم كه چيزي نيست، همه چيز خوبه و خوشي هاي زندگي اونقدر زيادن كه دوستمون وبلاگش را پاااك فراموش كرده... بعد يه هو مي ياد اين پست رو مي ذاره...
بار الهی مارا نیز ایمن بدار
غصه نخور خانوم اینشالله اوضاع بهتر تر می شه
تنوع خوبه ولی اصالت همیشه بهتره
این شعار منه
شعار مارو دزدیدن دارن باهاش پز میدن
آی پنگول دروغگو / شعار منو پس بده
بیا پست حدیث رو سیاسی کنیم :
شعار خودمه
اسنادش هم تو وزارت خارجه موجوده
حرص نخور آدامس کروکودیل نشان بخور
ببخشید این تاریخ کامنتا چرا یه کم جلوتر از زمان فعلی میباشد؟
میکشم، میخورم، آنکه آدامس منو خورد
شما دروغگویی. مردم الان دیگه میفهمن برادر من. الان دیگه دوران چیز قاجار نیست که هرچی به مردم بگی باور کنن. الان جوانهای ما اهل مطالعه هستن. مردم دارن نتیجه این شعارها رو تو زندگیشون میبینن. اونوقت شما میگی شعار منه؟ نه برادر من. شعار منه، اسنادش هم ایناها. آقا اون دوربینو زوم کن. آهاا همینه
خود تحویلی نوشت: بچه ها از اینکه یه مدت پنگول نامه رو به روز نکردم نگران نباشید.
من حالم خوبه
داریوش صد سال عقبه. کجاش جلوتره؟! ببینم تو فکر میکنی الان چه سالیه؟؟!!!
کم اووردی خود سانسوری کردی؟
این عکست اصلن یعنی چی؟ یعنی هاله ی نور؟ اونم نه دور سر... خاک به سرم استغفرلا
میلی حالا میری خونه مردم، بی ناموسی؟؟؟؟
تو شرم و خوردی و حیا رو انداختی دور
ما الان به اعماق تاریخ رفتیم.
فکر کنم ما قراره غرامت جنگ های جهانی رو حساب کنیم.
ما شاهدان عینی هستیم.
میلی خودتیا هووووی!
من به خودم میگم میلی تو حیا کن. در میلی بازه حیای گربه (داری) کجا رفته
این پیام توسط یک مدیر وبلاگ حذف شده است.
@داریوش & میلاد
لطفا کامنت هاتون در مورد پست باشه
@مهندس پنگول جونی
خیلی باحالی بردیااااااااااااااااا
میلاد دمت گرم. حالشو بگیر.
میثم و بردیا کی به شما اجازه داده اینجا کامنت بزارین؟
به به حاج میثم، حاجی شوما کجا، این جا کجا
حاجی حالا که اومدی یه شعار مرحمت بفرما تا مستفیض بشیم
فروردین 1289 [آوریل 1910] فعالیت پنجاه مدرسه ی دخترانه در کل تهران
........
بچه ها تو عجب تاریخی قرار داریما
مدرسه دخترانه هم باز شده اونم پنجاه تا
حال کی رو بگیره این جوجه میلی( .... سیاه سابق)
□ 28 فروردین 1289 [17 آوریل 1910] استقبال گرم مردم تهران از دو قهرمان تبریز، ستارخان و باقرخان
........
جنبش سبز آماده باشه
چند روز دیگه باید بریم استقبال ستارخان و باقر خان
رسانه شمایید
پنگولی، بد داری پنگول نشون میدیا، میام با ناخن گیر همه پنگولات رو کوتاه میکنما
الان با این لباس شخصی که تنمه یه احساس گردن کلفتی تو وب بهم دست داده
نظر من به نظر میلاد نزدیک تر است.
من فقط یک خادم کوچیک این بچه ها هستم بانو. اینا یه تعداد خس و خاشاکن که این گوشه موشه ها یه چیزایی میگن. ولی به فضل الهی دست پرتوان ملت اینا رو سرجاشون مینشونه
@داریوش
تلویزیون میلی هم همینه؟
حاجی ما ناخن گرفته شده تیم.
من با حدیث کاملا موافقم
ستاد استقبال از سردار و سالار ملی در کرو کامنت تشکیل شد.
داغش کنید
اصلا حالا که اینجور شد
ای میلیه پنگولی، آدامسم و پس بده
تا آدامس رو پس ندید، همش همین بساطه
میلی میلی شعارتون
آدامس خوری افتخارتون
بچه ها لطفا کامنت نامرتبط نذارید.
من هرگونه ارتباط خودم با کامنت بالا رو تکذیب می کنم./
بردیا این فتنه رو تو شروع کردی.
ایضا بنده
ای پنگول فتنه جو
میلی رو بردار برو
بردیا کیه؟
بچه ها همه با هم شعار بدین:
"بردیا بردیا عامل دست هندیا"
(تحقیقات ما نشون میده کشور هند توی این فتنه دست داشته)
داریوش تو دیگه چرا؟ تو که از برادران سابق ما بودی
به جای این کارا به فکر مراسم استقبال باشید
میلی تو از ستارخان استقبال کن
داری تو هم از باقر خان
من هم که مراسم رو اداره می کنم.
وبلاگم رو خز کردید رفت.
من باز هم ارتباط خودم با کامنت بالا رو تکذیب می کنم
ما همچنان هستیم
ا جون اودم یه جارو برداشتم این خس و خاشاک رو جارو کنم
من دارم بهت پست می دم داری
دست از این کارا بردار
اخر و عاقبت نداره
به جنبش مشروطه بپیوند
چند روز دیگه مخالفای مشروطه رو نابود می کنیما
ستارخان و باقر خان دارن میان
از ما گفتن بود
حدیث وبلاگت که پر از جک و جونور شده، کروکودیل، گوساله، بزغاله، گربه، کلاغ، اسب ستار خان و باقر خان
خو بزار یه کم هم خز بشه
خیر ببینی خواهر
تدارک استقبال مردمی از مشروطه خواهان
با 2000 امتیاز در بخش سیاست داغ شده است.
من برای شرکت در مراسم استقبال از سردارو سالار ملی شرکت می کنم.
لطفا از هویت افراد دیگه استفاده نکنید.
وعده ی ما 28 خرداد
استقبال سبز از ستارخان و باقر خان
ما بی شماریم . الله اکبر
آقا رسما هویت بنده رو دزدین
آی هوارررررررررررر
من این بلاگو با بدبختی درست کردم.من اینجا آبرو دارم. شما رو جون بچه هاتون خرابش نکنین. به یه دختر ضعیف رحم کنین
مهندس پنگول تو یه کاری بکن. تو از همه اینا با معرفت تری
بچه ها! بچه ها! باز چشم من و دور دیدین اسم من و دزدیدین؟؟
من این شصتمین کامنت رو تقدیم میکنم به داریوش جان
خانم اجازه ما نبودیم صبحی ها بودن. این بردیا هم رئیسشون بود
من هرگونه ارتباطم با کامنت دختر ضعیف رو به شدت تکذیب می کنم.
این دفعه رو جدی جدی راست می گم.
بچه ها تو مراسم استقبال همه تون رو می بینم.
ستارخان ستارخان
سبز تو هم قشنگه
دروغگو دروغگو
مدارک تکذیبت کو؟
دروغگو دروغگو
مدارک تکذیبت کو؟
قسمتي كه راجب همه نوشته بودي قشنگ بود مثل همه نوشته هات
پ.ن:جسارت نباشه،خواستم بگم اين پست بيستمه:)
چی میخوای از جون روسات تو بزار یه ماه بگذره بعد صفحه بزار پشت سرشون
یه کار پیدا کن رییس نداشته باشه
یا خودت رییس باشی
اصلا همه رییس باشن
پنج شنبه آقامون و آقاتون نداریما
گفته باشم
بچه ها منتظرن همه
عجب افتضاحی!
من کلی زور زدم و اینجا رو معرفی کردم به ملت. شماها وزن این وبلاگ رو کم کردید. حقا که اختشاشگر و شلوغ کن هستید.
من همینجا اعلام میکنم. من اومدم این روحیه رو عوض کنم. و من این روحیه رو عوض میکنم.
یواش یواش می خواستم برای غیبت مشکوکت بیانیه بدم ، اما خب کروکودیل ها پوست کلفت تر از این حرفا هستن ، در ضمن افسردگی هم توی این آب و هوای ترش و تلخ طبیعیه حالا شما چند ماهش رو مشغول ماجراهای عشقولانه بودی و فارغ از دنیای مادی وگرنه ما از همون صبح گاه بیست و دوم تا امروز دندون قروچه گرفتیم
در ضمن این روزا نمیدونم چرا بعضی حضرات صبح که تو آینه نگا می کنن هرچی القاب خودشونه حواله میدن به ما
دیروز این شعر رو یه جایی خوندم ، امروز انقدر همه و همه کردی اینجا یاد این افتادم حدیث جان :
غروبی
گوشه اتوبوس ایستاده بودم
منتظر ایستگاه شماره دو
مرد ایستاده هم منتظر بود
نگاهش کردم
به من خیره شد با نیش های باز و
دندانهایی که از هم فاصله داشتند
گفت رویکتم امضاء می کنی؟
خودکاری دستش بود
کت کتان کثیفی پوشیده بود
همه جایش پر از امضاء
شاید صدها ، هزارها امضا
گفت : سعی کردم از همه بگیرم
امضا کردم
روی فضای کوچکی بر جیبش
گاه گاهی به یاد می آورم
من یکی از آن همه ام
ماری شپارد ویلیامز
سلام
وبلاگه جالبی دارید
موفق باشید ...
آخ اینروزا همه حالشون گرفته ست
آخ اینروزا یکی این حواله های منم پرداخت کنه
آخ این امتحانای لامسب هم بد دردیه
اما می دونی چیزی که بیشتر از همه چیز متعجبم کرده این آسمون آفتابیه
نزدیکبهمنم هستیم هوا از پاییزم گرمتره
دلمیه برف حسابی می خواد
دلممی خواد صبح پاشم و روی برف دست نخورده راه برم
عجب روزگاری شده
همه کاراشون عجیب شده
آسمونم بازیش گرفته
اثر می ذاره خواهر من! اثر می ذاره! اینو می گن تاثیر محیط!
ای رییس کش!!!!!!!!!! ای بر هم زننده نظم عمومی!!!! ای ساختار شکن با دندان های تیز!!!!! می خواهم از طریق تو یه پیغام برای مردت بزارم!!!! بهش بگو میشه زود تر بیاد تهروون؟؟؟؟ واسه 5 شنبه می گم
;)
من تمامی این کامنتها رو تقدیم میکنم به میلی جون
در راستای پنگول شکنی
ای پنگول دروغ گو؟
مدرک تکذیبت کو؟
من الان فحشای آب کشیده و نکشیده رو باس به کی بدم تا یه آدامس با طعم کروکودیل فلان فلان شده بهمون بده؟ این فلان فلان شده دقیقا یعنی چی؟میشه خودمون انتخاب کنیم فلان فلان شده اش چی باشه؟
به قول مهندس بردیا عالی بود
این روزا همه چی الکی شده،خنده ها هم
ولی باید اعتراف کنم هیچی منو اندازه این یه جمله نخندوند
نظر من به نظر میلاد نزدیک تر است
امان از دست این خس وخاشاکی ها خانوم!!! امان
*
*
بلاگت یک طرف کامنتها یک طرف دیگه
:))
چه دلنواز اومدم اما با ناز اومدم!
شكوفه ريز اومدم اما عزيـز اومدم!
سلام
وبلاگه جالبی دارید
موفق باشید ...
یعنی الان 10 اردیبهشته؟ یعنی 18 روز دیگه تولد منه؟
تو ام از بی حوصله گی و روز عاشورا بگی وای به حال من افسرده دل خسته
از کلیه دوستانه گرامی که با رفتار ساختار شکنانشون وبلاگ رو تبدیل به چت روم کردن تقدیر به عمل خواهد آمد ..... روابط عمومی شیکوندن ساختار تقاطع باقر خان و ستارخان زیر پل حافظ نبش کوچه سعدی پلاک 010
من باز هم تمامی این کامنتها رو تقدیم میکنم به میلی جون عزیز
و همچنین بصورت مکرر و در راستای پنگول شکنی فریاد میزنم:
ای پنگول دروغ گو؟
مدرک تکذیبت کو؟
اه من چه قدر از شهره بدم میاد :&
گاهی وقتا باید بی خیالی طی کرد ..
چرا اینقدر شخصی نوشتید ؟؟؟ اینجا مث روزنامه اس نه دفتر خاطرات شما یکم بیشتر بیاندیشید لطفا
AKG
خجالت بکشید از اینجا زن و بچه رد می شن
من دفعه یاولیه که اومدم وبلاگتون اولش فک کردم که جای خوبیه ولی یهو دیدم چقدر آدمای خز و خیل اینجا زیاده
متاسفانه دیگه نمیام
ولی بین این همه خز و خیل یه نفر هست که منو اینجا ژایبند کرد ، یه آقایی به اسم رضا که روده بر هم شده بود
این با بقیه خزو خیلای بلاگتون فرق داره :دی
پایبند درست می باشد
میلاد ، داریوش، بردیا میثم مصطفی موسوی آبجی خانوم وسایر عوامل فتنه گر وابسته به بیگانگان و کرگدن ها من از همین تریبون به شما اعلام میکنم که کروکودیلها بیدارن و اجازه نمیدن یکسری کروکودیل نما جو رو متشنج کنن ،کروکودیلهای کفن پوش مقیم ورامین تا آخرین خون خود در کرو گاه کمین کرده اند و اجازه نمی دهند کروکودیلستان به دست بیگانگان بیوفتد .
ای کروی آزاده آماده ایم آماده.
کرو سوگل ، کرورضا تنبلف
چرا اسم من رو اول لیست اختشاشگرا نوشتی؟
من همینجا خطاب به شما خواهر عزیزم عرض میکنم که ، خانم علیمدد! خواهر عزیزم! اگر شما هم جای من بودین، قطعن همین کارایی رو انجام میدادین که من انجام دادم.
این یکی دوروز من تو تنهایی خودم تو تخته شاسی قشنگ نشستم فکر کردم و همینجا از همه دوستان بابت اشتباهاتم عذر میخوام. من به دستور سران فتنه (ری ضا و دار-یوش) چند بار خودمو جای شما و اون پنگول مزدور و آن میثم اجنبی قرار داده و سعی در گمراه نمودن خلق الله داشتم.
امیدورام که با پوشش رحمتتون بر من ببخشایید.
اخه دلم دلای قدیم کامتم کامت های قدیم
***
الهی آمین !!!
...
این از معدود پست هایی بود که بدوننیاز به وارد کردن فشار به مغز مبارک از اول تااخرش رو فهمیدم ، ولی آخرش این رو هم فهمیدم که زهی خیال باطل !
***
Elham
***
97 كروكامنت
مادر شلاااام ! من خیلی تو اینترنت دنبالت گشتم و میدونستم بالاخره یه نشونه ای بجا میذاری تا پیدات کنم تا اینکه سرانجام تیتر این پست آخر تو دیدم وحس کردم یکی داره صدام میزنه وفهمیدم خودتی! مادر من دیگه از اینکه میدیدم بابا هر شب که از سرکار میاد خونه و یه مسئله کوچیکو بزرگ میکنه و میره رواعصابت وتو هم هی از حرص دندوناتو به هم فشار میاری به تنگ اومدم وعازم تنگه هرمز شدم چون گفتم شاید چند وقت دیگه مجبور شم ویزا بگیرم برم تازه اگه بدن. مادر من وقتی اینجا تنها شدم فهمیدم که همون مسائله کوچیک و بزرگه که به شما دلگرمی میده و میفرسته تو آشپزخونه تا اون غذاهای خوشمزه رو بپزی بابا رو هم بردم دکتر ، دکتر معدشو در آورد برد تو آزمایشگاه به جایه بالون ژوژه ازش استفاده کنه میگه اینقدر روش آزمایش انجام شده به این روز افتاده ، مادر من از وقتی غذاهای شما رو نمیخورم خیلی چاق شدم باید رژیم بگیرم مادر دیگه باید برم عسلویه عسل بیارم برا بچه ها از قوله من به همه شلاااام!!! برسون بابا هم اینجاس یه سره شده و شلاااااام !!! میرسونه .
عجب بساطیه اینجا!
.
آره همه چیز بی حوصله است این روزها. ولی من تو وجودم خوبم! خوشحالم کلاً. بهونه اش رو همیشه گیر میارم، حتی اگه شده از بازار سیاه!
سوگلی میره که عدد صد رو به نام خودش ثبت کنه
ها ها ثبت کرد
اونجا همه چي پيدا ميشه! فقط يه كمي تلاش مي خواد
هی...دو تا حیوون من و تو
با تو نیستما
ارسال یک نظر