خواب می بینم یه اسلحه گذاشتن رو مغزم و شــــــــــــــــــــــترق! هیچ هم مث فیلم ها یارو قبلش ورور اضافه نمی کنه که یکی از راه برسه و نجاتم بده.. اسلحه رو بی هوا می ذاره و پــــــــــــــــــــــــــــــــــووواخخخخ.. من می میرم.. می میرم و فقط سه ثانیه قبل از منهدم شدن به این فک می کنم " که چی!؟ اینهمه تقلا کردم، آخرش چی؟ من حتی به چیزهایی که دوست داشتم هم نرسیدم.. یعنی انقد الکی؟؟"
همون قد الکی با مغز منهدم از خواب می پرم.. زنده ام، اما فرق زیادی با خوابم ندارم.. هنوز هم به چیزهایی که دوست دارم، نرسیده ام!
::
آدمی که هیچوقت چشم دیدنش و نداشتم داخلیم و می گیره: " موبایلت و بده دفتر که نیستم کارداشتم تماس بگیرم.. راستی تولدت کیه؟"
- فروردین
- جدی؟؟ فروردین؟ خانوم من هم فروردینه.. عجیبه! فروردینی ها که خیلی با آذری ها خوبن!
- مگه شما آذری هستین؟
- بعله! 25 آذر
- اوه!
تو دلم: نه! چرا تو؟! چرا آذر!
دیگه باهاش مهربون و مودب برخورد می کنم.. نمی دونم به خاطر آذری بودنشه یا به خاطر رفتنش!
::
روزنامه:
همون قد الکی با مغز منهدم از خواب می پرم.. زنده ام، اما فرق زیادی با خوابم ندارم.. هنوز هم به چیزهایی که دوست دارم، نرسیده ام!
::
آدمی که هیچوقت چشم دیدنش و نداشتم داخلیم و می گیره: " موبایلت و بده دفتر که نیستم کارداشتم تماس بگیرم.. راستی تولدت کیه؟"
- فروردین
- جدی؟؟ فروردین؟ خانوم من هم فروردینه.. عجیبه! فروردینی ها که خیلی با آذری ها خوبن!
- مگه شما آذری هستین؟
- بعله! 25 آذر
- اوه!
تو دلم: نه! چرا تو؟! چرا آذر!
دیگه باهاش مهربون و مودب برخورد می کنم.. نمی دونم به خاطر آذری بودنشه یا به خاطر رفتنش!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: آسمون و بی تو خط خطی کردم.. چه جوری می تونی انقده بد شی، چه جوری می تونی انقده بد شی..
- کروکودیل خسته: شما به اتهام تخریب اموال عمومی بازداشت هستید.. هرچی بگی یا نگی تودادگاه علیه ت استفاده می شه.. ببریدش پدرسوخته رو
- توضیح صحنه: کروکودیل خسته در حال پوشاندن خط خطی ها با اسپری مشکی
::
پ-ن: اصن که چی؟! پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــوااخـــــخ ...
::
پایان نامه:
امروز از کروکودیل اطلاعی در دست نیست.
13 کروکامنت:
:(
نه نه
تفنگش الكي بود بيدار شو
اسلحه رو بی هوا می ذاره و پـــــــــــــــــــــــــــــــــــخخخخ..
***
فشنگ چینی بوده چوسیده
من رو یاد شعر دکتر شفیعی کدکنی میندازه که :
هیچ میدانی چرا، چون موج،
در گریز از خویشتن، پیوسته می کایم؟
زانکه براین پرده تاریک،
این خاموشی نزدیک،
آنچه می خواهم نمی بینم،
آنچه می بینم نمی خواهم.
همیشه این سوال برام بوده چرا موقع شلیک نهایی اینقدر کشش میدند انگار منتظر چیزی هستن !
تفنگ میخوای تفنگ های فــــــــرانس
لایک به کامنت ناشناس.
اگه ما این سر دنیا نبودیم ، شما اون وسط هاش پا میشدم میومدم تولد شوهر رو با این شخصی که چشم ندیدشو داشتی با هم میگرفتم دور هم شاد شیم یه کم.
سحر
منم یه تفنگ دارم میدونی که
تا قبل از رسیدن به تکنولوژی پیشرفته امروز ، انسانها بر این باور بودند که دنیا فقط شامل کره زمین میشه ، ولی امروزه با اختراع تلسکوپهای قوی و عکسبرداری توسط فضا پیماها دانشمندان به این نتیجه رسیدن که انسانها در سالها پیش بیهوده خودشون و کره شونو تحویل میگرفتند چون در واقع سیاره آنها هیچ عددی نبوده و خلاصه خدا اینقدر سرش شلوغه که تا به ما آدما برسه عمر زمین تموم شده
انقده خوشم میاد از اینایی که قبل از شلیک ورور اضافه نمی کنن. نشونه که رفتن شترق و تمام.
وقتي مي ميرم باز انگار از خواب پريدم
چه روزاي بيخودي ان وقتي به چيزايي كه مي خواهي نرسيدي
*
آذري ها مرموزن مراقب باش
یک باری خواب دیدم یک چیزی درست جلوی پیشونی م منفجر شد. تا دو ساعت بعد از بیدار شدنم هنوز فکر می کردم که مردم. اما عجیب حس خوبی بود ها!
همین الانه خواندمت. ان وقت تا ته صفحه هی به این نتیجه رسیدم که باید باهوش باشی.
سلام
همین طور بیخود و بیجهت که نیومدم کامنت بذارم ، غرض احوال پرسی و معاشرت و دست مریزاده ، غرض اینه که بگم داری کولاک میکنی اون طرف (کاملن ناآرام)
اصلن به این دلیل نیست که بگم من هم متولد آذرم و بر حسب اتفاق از نوع بیس و شیشش....
الان با منم مهربون و مودب شو...زود باش نه
حدیث چفدر دلم برای نوشته هات تنگ شده بود.خوب شدامشب فیس بوک هنگ کرد که بیام اینجا الکی الکی پیدات کنم . نفسی تازه کنم با این نوشته هات
ارسال یک نظر