بحث سر قیمت کیوشاده.. دلم گرفته اما بیشتر نگه داشتنش عین حماقته.
طرف هی قیمت و به بهونهی دندونهای آویزون و سروصورت زخمی کیو میاره پایین.. آخر هم صدتومن و سر خلافی ماشین گرو نگه میداره..
بابا با اطمینان میگه:" جریمهای نداره، کلن سه چهار بار جریمه شده، که همهرم پرداخته، نهایت اگه سه چهار هزار تومن بشه خلافیش!"
من سکوت کردهام و یاد تموم تمرینهای خوشنویسی کتاب فارسی دبستان میفتم که بابا با اطمینان به مدیرمون میگفت: "حدیث همهشو نوشته، میخواین بگین بیاره کتابشو!" و من تا آخر از دلهره اینکه خانوم مدیر بگه برو کتابت و بیار و من جلو بابا شرمنده شم که هیچ کدوم و ننوشتهم و بابا جلو خانوم مدیر شرمنده شه که درمورد دخترش اشتباه کرده، آروم و قرار نداشتم..
بابا با اطمینان میگه:" خلافی ماشین و میارم که این صدتومن هم تکلیفش روشن شه" و من به سیصدو هفتاد و یک هزارتومن جریمهای که روز قبلش استعلام کردهم فکر میکنم و تموم دلهرههایی که دیگه ندارم و نمیخوام داشته باشم..
من کلن شرمندهتم بابا! وجدانم رشد چندانی نداشته...
::
روز پدر؛ بحث سر همسایهی جدید؛
مامان هما: اسم پسره چیه؟
- علی اصغر
- اِ! قربون علی برم الهی! امروز این ِ ِ علیه!
::
روزنامه:
::
پ-ن: کمدهام و ریختهم بیرون که مرتب کنم، هرجا دست میبرم یه وسیله هست که نشون تورو داره.. دوری و من درگیر آرامش قبل از طوفان مشکوکیام
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای انتظار شنا کرده بود.
طرف هی قیمت و به بهونهی دندونهای آویزون و سروصورت زخمی کیو میاره پایین.. آخر هم صدتومن و سر خلافی ماشین گرو نگه میداره..
بابا با اطمینان میگه:" جریمهای نداره، کلن سه چهار بار جریمه شده، که همهرم پرداخته، نهایت اگه سه چهار هزار تومن بشه خلافیش!"
من سکوت کردهام و یاد تموم تمرینهای خوشنویسی کتاب فارسی دبستان میفتم که بابا با اطمینان به مدیرمون میگفت: "حدیث همهشو نوشته، میخواین بگین بیاره کتابشو!" و من تا آخر از دلهره اینکه خانوم مدیر بگه برو کتابت و بیار و من جلو بابا شرمنده شم که هیچ کدوم و ننوشتهم و بابا جلو خانوم مدیر شرمنده شه که درمورد دخترش اشتباه کرده، آروم و قرار نداشتم..
بابا با اطمینان میگه:" خلافی ماشین و میارم که این صدتومن هم تکلیفش روشن شه" و من به سیصدو هفتاد و یک هزارتومن جریمهای که روز قبلش استعلام کردهم فکر میکنم و تموم دلهرههایی که دیگه ندارم و نمیخوام داشته باشم..
من کلن شرمندهتم بابا! وجدانم رشد چندانی نداشته...
::
روز پدر؛ بحث سر همسایهی جدید؛
مامان هما: اسم پسره چیه؟
- علی اصغر
- اِ! قربون علی برم الهی! امروز این ِ ِ علیه!
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: واای! الهی بیماری بگیرم، هی دکترا بم اصرار کنن و بگم ام آر آی نمی رم، آخه میخوام برات بمیرم..
- کروکودیل خسته: طبق نظریهی روانشناسان بزرگ قرن، شما از عقدههای فروخورده، فروپاشیده، پاشیده، کمبود اعتماد به نفس و نیاز به جلب توجه و غیره رنج میبرید!
- توضیح صحنه: کروکودیل خسته در حال دفع کردن ضربات مشت و لگد طرف!
::
پ-ن: کمدهام و ریختهم بیرون که مرتب کنم، هرجا دست میبرم یه وسیله هست که نشون تورو داره.. دوری و من درگیر آرامش قبل از طوفان مشکوکیام
::
پایان نامه:
امروز کروکودیل در آبهای انتظار شنا کرده بود.
- پیشنهاد: آدامس با طعم کروکودیل منتظر
- قیمت: زیاد
- دستور مصرف: توصیه نمیشود!
15 کروکامنت:
اول
خانوم تازه كم مونده بود روز آخر كه كيو رو داشتي من رو بفرستي ديار باقي
فك كنم مقصر هم راننده تاكسيه بوودا:دي
اون قسمت "خطاب به کروکودیل" خیلی خوبه
روز این منم 21 اسفنده
با رضا موافقم اون قسمت خطاب به کروکدیل رو دوست دارم.یه کیوناز بخر که نازش بیشتره. کیوشاد دیگه باید بره زن بستونه
خوبه که لااقل باباها اکثرا روی پسراشون این حسابها رو باز نمیکنن! چون هر واقعهای ممکنه اتفاق بیفته!
البته کرو که داداش نداره، ولی خوب...
مواقع دلتنگی خیلی سخته که هر چیزی که دم دست میاد، یاد و خاطرهش رو بیاره تو ذهن آدم... حتی حرفایی که بین جمع زده میشه این قضیه رو بدتر هم میکنه!
یه بسته ادامس کروکودیل با گودزیلای اضافه لطفا
نه! کیوشادو نفروش
:(
آخ ، اون دبستان فسقلی
با اون خانم ناظمش
که برادختر زیقوهای صبحی مهربون بود ، بعد از ظهریا رو هم با شیلنگ میزد
الان که دیگه کیو رفت و انشالله که ماشین بعدی خوش قدم باشه
کیو چی شده؟
نه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
نه حدیث! کیو چی شد؟؟؟
کیو ِ روانشاد
khosham ooomad
be manam sar bezan
السلام علیک
رفتم وردپرس :دی
آدرس جدید
http://akbarpouryasaman.wordpress.com
ارسال یک نظر