تاتیتاتیکنان بهسوی تغییر پیش میرم.. حس خوبیه، خوبم.. آرومم.. اثراتش ذره ذره رگهامو پر میکنه.. تاتیتاتیکنان با خودم مهربونتر میشم.. تاتیتاتیکنان خودم میشم...
جست و خیزهای کودک ِ درونم پرشورتر شدهاند!
::
پشت چراغ قرمزمهدیس میزنه بهم:" اون داره صدات میکنه!"
"اون" یه پسر خوشچهرهی چشم تنگه! با اشاره میپرسه:" اینوری میری؟".. با اشاره جواب میدم:"نه! مستقیم!"
با اشاره میپرسه:" چن سالته؟" با اشاره میپرسم:" چن میاد؟".. لباش و میده پایین، سرش و اینور اونور می کنه و با انگشتهاش نشون میده:" بیست و پنج!".. ابروهام و میدم بالا.. میگه:" بالاتر؟!" با اشاره میگم:" خیلی بالاتر!"
" شماره بدم؟".. "نه!".. "چرا؟" .."زنگ نمیزنم" .. میخنده:" میدم، حفظ کن، پارهش کن!"
فک کنم بو برده دارم رو ارتقای سطح کمی و کیفی حافظهم کار میکنم!
چراغ سبز میشه.. دوست ِ "اون" میپیچه راست، من مستقیم میرم.. نسترن میگه:" اه! حدیـــــــث! دوستش اسپورتج داش!" میگم:" دوستش داش! به "اون" چه!".. " خب دوستش با ما دوست میشد! بعدم وقتی دوستش اسپورتج داره، خودش هم کم کم 206 و داره!" .. مهدیس میگه:" آره دیگه! مث حدیث که پی کی داره و تو هیچی نداری!" بعد رو میکنه به من:" چه با این ماشین قراضهت، ناز هم میکنی!"
همون دیگه! حالا تو هی بیا واسه این بخون: تن آدمی شریف است به جان آدمیت!.. مگه تو کتش میره؟!
::
مامان هما به خواهر کوچیکه توصیهی ایمنی میکنه:" مادر! سوارماشین نشیا! من خودم میترسم سوار شم! والا! اعتبارم نمیشه! میگف نگا کن! یه پیرزنه ماشین سوار شده، بردَش بیابونی، کار ِ بد بش کرده، انداختتش اونجا رفته! پیرزن هم بوده.. از پیرزنام نمیگذرن! فقط خدا اون روز و نیاره کسی زیر دس دشمن بیفته! خدا اون روز و نیاره! دشمن بده!"
خلاصه هوس بیابون به سرتون زد، یه ماشین بگیرین! جواب میده..
::
روزنامه:
::
پ-ن: هرکی کارهای "سامپه" رو ندیده.. چیزه! (بعدن که دیدین، خودتون جای "چیز" هرچی خواستین واسه اونا که ندیدن بذارین!)
::
پایان نامه:
جست و خیزهای کودک ِ درونم پرشورتر شدهاند!
::
پشت چراغ قرمزمهدیس میزنه بهم:" اون داره صدات میکنه!"
"اون" یه پسر خوشچهرهی چشم تنگه! با اشاره میپرسه:" اینوری میری؟".. با اشاره جواب میدم:"نه! مستقیم!"
با اشاره میپرسه:" چن سالته؟" با اشاره میپرسم:" چن میاد؟".. لباش و میده پایین، سرش و اینور اونور می کنه و با انگشتهاش نشون میده:" بیست و پنج!".. ابروهام و میدم بالا.. میگه:" بالاتر؟!" با اشاره میگم:" خیلی بالاتر!"
" شماره بدم؟".. "نه!".. "چرا؟" .."زنگ نمیزنم" .. میخنده:" میدم، حفظ کن، پارهش کن!"
فک کنم بو برده دارم رو ارتقای سطح کمی و کیفی حافظهم کار میکنم!
چراغ سبز میشه.. دوست ِ "اون" میپیچه راست، من مستقیم میرم.. نسترن میگه:" اه! حدیـــــــث! دوستش اسپورتج داش!" میگم:" دوستش داش! به "اون" چه!".. " خب دوستش با ما دوست میشد! بعدم وقتی دوستش اسپورتج داره، خودش هم کم کم 206 و داره!" .. مهدیس میگه:" آره دیگه! مث حدیث که پی کی داره و تو هیچی نداری!" بعد رو میکنه به من:" چه با این ماشین قراضهت، ناز هم میکنی!"
همون دیگه! حالا تو هی بیا واسه این بخون: تن آدمی شریف است به جان آدمیت!.. مگه تو کتش میره؟!
::
مامان هما به خواهر کوچیکه توصیهی ایمنی میکنه:" مادر! سوارماشین نشیا! من خودم میترسم سوار شم! والا! اعتبارم نمیشه! میگف نگا کن! یه پیرزنه ماشین سوار شده، بردَش بیابونی، کار ِ بد بش کرده، انداختتش اونجا رفته! پیرزن هم بوده.. از پیرزنام نمیگذرن! فقط خدا اون روز و نیاره کسی زیر دس دشمن بیفته! خدا اون روز و نیاره! دشمن بده!"
خلاصه هوس بیابون به سرتون زد، یه ماشین بگیرین! جواب میده..
::
روزنامه:
- خطاب به کروکودیل: زیر زیر زیرو رو بشه دنیا من تورو میخوااام..
- کروکودیل ِ خسته: اه! جلف! جم کن دس و پات و بابا!
- توضیح ِ صحنه: کروکودیل ِ خسته در حال قر دادن های زیرپوستی!
::
پ-ن: هرکی کارهای "سامپه" رو ندیده.. چیزه! (بعدن که دیدین، خودتون جای "چیز" هرچی خواستین واسه اونا که ندیدن بذارین!)
::
پایان نامه:
- امروز کروکودیل در آبهای اقیانوس شنا کرده بود!
- پیشنهاد: آدامس با طعم ِ کروکودیل ِ جهش یافتهی تپل!
- قیمت: به میزان خرید یک دستگاه اسپورتج جیگری
- دستور ِ مصرف: قبلن کروکودیل را پشت فرمان بنشانید.
28 کروکامنت:
نخست،بسی مشعوفم از دیدنت.
تعارف واینا بلد نیستم.اینم تقلب بود.
ولی اینکه خوشحالم از دیدنت تقلب نیست.
خیلی وقته میخونمت.از وقتی که هنوز "کرو" نبودی.
ولی یه کم حناق دارم تو حرف زدن و کامنت گذاشتن که دارم تمرین میکنم تا رفع شه.
ببین مامان هما رو یه دفعه بیار ببینمش من
حسنتموزی الان نیست رفته قرقیزستان وگرنه من ورش میداشتم میاووردمش
من نصف عمرم به فناست که ندیده بودم "سامپه" رو.منو یاد عمو "شل" مهربون انداخت کاراش.
تو تغییرات موفق باشی.اگه حافظه ات هم تقویت شد بیا و تقسیم شادی من راهش و بگو.
كرو ايول!!!
بوي 360 ِ ارتقا يافته ميداد اين پست!!!
پس بالاخره اون چیزی که منظرش بودم رو نوشتی ... کروکودیل در آبهای اقیانوس شنا کرد !!!! چه کیفی می ده هاااا... اینجا که لینکش رو دادی رفتم .. یه نقاشی بود یادت کردم .. یه کلاس درس که همه بچه ها روشون به طرف گنجیشک رو درخت بود و معلم هم داشت واسه خودش رو تخته سیاه چیز می نوشت ... خیلی باحال بود
دوستای ما پی کی هم ندارن....به ما چی میرسه یعنی؟
کلا مامان هما هر چی میگه رو باس نوشت قاب کرد داد دس این دخترا بخونن یاد بگیرن و عمل کنن
بعد از خواندن این دوتا کامنت خودتون بجای چیز در عبارت "رضا شاگرد چیز کلاس" هر چی خواستین بذارین
خودتو بزن به خواهر من. شاید اونم تو خیابون یکیو پیدا کرد.انقدر فجیع رانندگی میکنه کسی جرات نمیکنه بهش شماره بده یعنی کسی به گردشم نمیرسه
یه شرارت و تخسی ازت می باره که در عین پشتش یه چهره ی مظلوم و فوق العاده رک و راسته....
عاشق این جور دخترام ;)
چراغ سبز میشه.. دوست ِ "اون" میپیچه راست، من مستقیم میرم.. نسترن میگه:" اه! حدیـــــــث! دوستش اسپورتج داش!" میگم:" دوستش داش! به "اون" چه!".. " خب دوستش با ما دوست میشد! بعدم وقتی دوستش اسپورتج داره، خودش هم کم کم 206 و داره!" .. مهدیس میگه:" آره دیگه! مث حدیث که پی کی داره و تو هیچی نداری!" بعد رو میکنه به من:" چه با این ماشین قراضهت، ناز هم میکنی!"
تو در و دیوار خوردم از خنده ، عالی بود
انقلاب شد برو صدا سیما دیالوگ نویس سریالا بشو ، سه هیچ از ریبا و ها آی مت یور مادر جلویی
من دیدم من دیدم من دیدم من دیدم!!!!!!! :دی
لينكه وا نميشه،هر كاري ميكنم نميشه از چيزي در بيام!
راستي اميدوارم طي تغييرات بهت خوش بگذره
***
لینک مورد نظر باز نمی شود ، لطفا بعدا دوباره مثل (...) تلاش کنید !!!
:D
...
این پستت خیلی باحال بود !
***
Elham
***
خب حالا اینقدر کلاس نمیذاشتی شمارشو میگرفتی دل جوون مردم خوش بشه ... این قسمت تغییرات جگریت هم مارو کشت !
اما پیرزنه ، پیرزن بوده ها!
به جان آدمیت
عشق است حدیث با پی کی کیوشادش !
:D
اين پست عالي بود، محشري.
از اين به بعد هر وقت تو اسپورتيج نشستم، به همه ي پي.كي ها سلام ميكنم، خدا رو چه ديدي، شايد حديث بود.
اون پير زنه هم... يكي دو ماه پيش سفر بودم، با يه خانمي آشنا شده بوديم: "عمه كتي!" عمهي دوست ِ دوستم بود. فكر ميكردم يه سالي سن داشته باشه. يه سگ داشت ( منم كه عاشق سگ) خلاصه جات خالي، كلي با اين عمه كتي خوش گذرونديم. مي دوني چند سالش بود؟
54!
این حرفای مامان هما رو باید با طلا نوشت .
تازشم خانوووووووووم منی که سامپه خوندم چیز نیستم ؟
کیوشاد دوست داریم
کیوشاد دوست داریم
من از همون قسمت پی کی و اسپرتیج و اینا خوشم اومد.
جدی میگین ! شما دیگه خیلی سختگیرید ! مامان هما حق داره شاکی شه والّا ! بابا یه کم کوتا بیاین !
کرو من الان متوجه شدم وبلاگت تو لیست پیگیری هام نیس ! چطور همچین چیزی ممکنه واقعنگ؟؟؟
یادم اومد. هرکاری میکنم سیو نمیشه. عجیبه ها
با نظر دوشيزه كاملا موافقم.
بعدشم عزيز من به مهديس بگو من با اين سن هنوز با ماشين بابام پز ميدم، بعدش اومده تو ماشين تو نشسته و به كيوي تو بد ميگه؟؟؟؟؟
بعدش خانوم من اگه پليس بودم اون چراغ رو دو سه ساعتي قرمز نيگه ميداشتم شايد يه وصلتي صورت ميگرفت
تغییر خیلی خوبه کرو!
مواظب کودک درونت باش!
هی کرو خیلی وقته بی خبریم ازت.این گردهماییهای بروبکس هم قسمت نمیشه خدمت برسیم.در هر حال خوشم میاد از نوشته هات کهمهر و امضا داره.با اجازه ات یکی اش رو هم برداشتم برای زدن مخ یک بنده خدایی که جواب داد اساسی.
ا ِس .ا ِم. ا ِسات چه رنگین؟
میخوامشون
بهم میدی؟
عطرشون از تو جا.موبایلی خوشگلــَــت،
آها ببین!
از توی کوله قرمزَت
داره می افته رو زمین
میخوای بهت کمک کنم؟
اون وَخ ِ اون وَخ تو اگه دلت بخواد
واســَــت ستاره میچینم
منم یه گوشیه کوچیک دارم ... مید َم اونم ماله خود ِ خودت باشه
فقط یکی،
فقط یه دونه جاش بهم
یه قرمزش
یه رنگ ِ روشن از ستاره هات بهم میدی؟
آخ آخ آخ اصن ببین!
یادم نبود
گوشی ِ من که مال ِ من نبودکه، واااای
مال ِ خودت بود که یه وخ بهم دادیش
ولی پسش نخواستیش که بدم
بیا
بیا
بیا بگیر
هیش چی ِ هیش چی هم ندی
تمومه این ستاره ها مال ِ تواِه
این یه دونه :*
این دو دونه :* :*
اینم سه تا :*:*:* ...
:*********************************************************... ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ... حالا فقط
(ببین چه بچه پررو-ام)
فقط
فقط
فقط بگو
بگو که داری می خونیش
بگو که لبخند ِ لباتو من
اجازه دار َمــــِـــش نیگا کنم
فقط همین
فقط همین
همین و بس ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ ستاره ُ...
پارسا واسه کروکودیل دلش تنگ شده، چیزهایی واسه تعریف داره... واسه کروکودیل تو فیس بوک هم پیام گذاشته :)
ارسال یک نظر